۲-۳-۹- تدوین استراتژی :
تدوین استراتژی که اغلب به آن برنامه ریزی بلند مدت استراتژیک نیز میگویند، عبارت است از طراحی مأموریت، اهداف و سیاست های شرکت.تدوین استراتژی با تجزیه و تحلیل موقعیت شروع می شود، تجزیه و تحلیل موقعیت عبارت است از پیداکردن یک استراتژی یا موازنه استراتژیک بین فرصت های بیرونی و نقاط قوت درونی با توجه به تهدیدهای بیرونی و نقاط ضعف درونی و درجهت رفع آن ها، (هانگر و ویلن، ۱۳۸۱)
اقدامات اساسی تدوین استراتژی، آن هم به صورت یک فعالیت منطقی مشتمل است بر شناخت فرصت ها و تهدید های موجود در محیط مؤسسه و در نظر گرفتن درجه خاصی از احتمال و خطرهای احتمالی، پیش از آنکه هر گونه گزینشی صورت گیرد باید نقاط قوت و ضعف مؤسسه را همگام با منابع موجود و دست یافتنی شناسایی کرد، توانمندی عملی و بالقوه آن را باید برای بهره گیری از نیازهای متصور در بازار و یا برای برخورد با خطرهای موجود تا آنجا که ممکن است به طور عینی برآورد کرد. راهکار های استراتژیکی را که از تطبیق فرصت ها و توانمندی در سطح قابل قبولی از احتمال خطر حاصل می شود استراتژی های اقتصادی می نامیم. (مینتز برگ و کویین، ۱۳۸۲)
منظور از فرموله کردن استراتژی، تعیین متغیرهای استراتژیک و سپس مدلسازی موضوع مورد نظر در قالب یک ماتریس و یا مدل تصمیم گیری است که منجر به اتخاذ تصمیم و یا راهبرد مبتنی بر تعیین ماهیت استراتژی اصلی سازمان میگردد، این اقدام که فرموله کردن استراتژی نیز نامیده می شود کمک میکند تا بتوان چگونگی محقق سازی اهداف و تعامل سازمان با محیط را با انتخاب مناسب ترین استراتژی اصلی تعیین نمود. ( علی احمدی و دیگران، ۱۳۸۲)
۲-۳-۱۰- اجرای استراتژی :
اجرای استراتژی عبارت است از مجموع فعالیت ها و انتخاب هایی که برای اجرای یک طرح استراتژیک لازم و ضروری است. اجرای استراتژی فرایندی است که بر اساس آن سیاست ها و استراتژی ها، با بهره گیری از برنامه ها، بودجه ها و رویه ها، به اجرا در میآیند و عملی میشوند. اگرچه مرحله اجرای استراتژی پس از مرحله تدوین استراتژی قرار دارد، اما بخشی کلیدی از فرایند مدیریت استراتژیک به شمار می رود، بنابرین باید طراحی استراتژی و اجرای استراتژی را به مثابه دو روی یک سکه قلمداد کرد.
برای آغاز فرایند استراتژی، استراتژی سازان باید به سه پرسش زیر پاسخ بدهند :
– چه کسی ( کسانی) طرح استراتژیک را اجرا خواهند کرد؟
– چه کار باید بکنند؟
– آن ها چطور آن کار را انجام خواهند داد؟
مدیران باید هنگام تجزیه و تحلیل نظرات موافق و مخالف یک گزینه استراتژیک، به این پرسش ها و پرسش های مشابه آن پاسخ داده باشند و باید باز هم قبل از تهیه طرح های اجرایی مناسب، به این پرسش ها توجه کنند. مدیر باید قادر باشند به این پرسش های اساسی، پاسخ های قانع کننده بدهد، درغیر این صورت بهترین استراتژی ها نیز نمی توانند نتیجه مطلوب و مورد نظر را به بار آورند. (هانگر و ویلن، ۱۳۸۱)
گزینه های استراتژیک که از جهانی شدن نشأت می گیرند به طور مکرر توسط رویکرد کانون ها و بازیگران اصلی و بینالمللی بزرگ تجزیه و تحلیل میشوند، که تجزیه و تحلیل این گزینه های استراتژیک یک مزیت رقابتی محسوب میشود.
تمام آن کارکنانی که در موفقیت فرایند اجرای استراتژی، نقش اساسی دارند، ممکن است در طراحی استراتژی مشارکت نکرده باشند یا مشارکت کمی داشته باشند. لذا ممکن است از حجم عظیم اطلاعات استفاده شده و فعالیت های انجام شده در فرایند طراحی، بی خبر باشند. بنابرین اگر به خوبی از تغییرات در مأموریت، اهداف، استراتژی ها و سیاست های شرکت و اهمیت آن ها برای سازمان یا شرکت مطلع نشوند و یا توجیه نگردند، در برابر تغییرات مقاومت خواهند کرد. حتی مدیران ممکن است تلاش کنند که مدیران ارشد سازمان یا شرکت را متقاعد کنند که دست از طرح های جدید بردارند و به همان طرح های قبلی برگردند. به همین خاطر است که میگویند مشارکت مدیران میانی در مراحل طراحی و اجرای استراتژی، موفقیت آن استراتژی را افزایش میدهد. (هانگر و ویلن، ۱۳۸۱)
اجرا میتواند یک تصمیم استراتژیک مناسب را بی اثر کند یا یک انتخاب نه چندان مناسب را موفق از آب در آورد بنا بر این باید فرایندهای اجرا را برای شناخت راهکار های استراتژیک موجود مورد بررسی قرار داد اجرای استراتژی از یک سلسله فعالیت های فرعی تشکیل می شود که در بدو امر جنبه اداری دارند، اگر هدف معین شده باشد آن گاه منابع مؤسسه را می توان برای رسیدن به آن سوق داد. ساختار تشکیلاتی مناسب برای توفیق در وظایف لازم را باید به کمک نظام ها و ارتباطاتی که بتوانند فعالیت های فرعی را هماهنگ کنند، کارایی بخشید. فرایندهای سازمانی را همچون ارزشیابی عملکرد، پرداخت حقوق و دستمزد و بهسازی مدیریت باید در جهت رفتاری متناسب با اهداف سازمانی شناسایی کرد. تأثیر رهبری در موفقیت استراتژی مهم و گاهی تعیین کننده است. اگرچه میدانیم که ساختار سازمانی و فرایندهای حقوق و دستمزد، تشویق، نظارت و بهسازی مدیریت بر تدوین استراتژی تاثیرزیادی دارند، نخست باید به ترکیب منطقی که بر مبنای آن این ساختار باید از استراتژی پیروی کند توجه ویژه داشته باشیم، زیرا باید بعداً با واقعیات سازمانی همساز باشد. واقعیاتی که بر اساس آن استراتژی نیز از ساختار پیروی خواهد کرد.
(مینتز برگ و کویین، ۱۳۸۲)
مدیران ارشد باید قبل از به اجرا گذاشتن طرح ها، مطمئن شوند که سازمان برای این مهم به خوبی سازمان دهی شده است، نفرات لازم برای اجرای برنامه ها انتخاب شده اند و فعالیت ها به منظور دستیابی سازمان به اهداف مطلوب، جهت داده شده اند. برای اعمال یک تغییر در استراتژی، شاید لازم باشد ساختار سازمانی نیز به نحوی تغییر کند و هم چنین مهارت های مورد نیاز در موقعیت های خاص تغییر یابند. بنابرین مدیران استراتژیک باید به دقت ساختار سازمانی شرکت خود را مورد بررسی قرار دهند تا بتوانند به این دو پرسش پاسخ دهند :
۱- آیا در نحوه انجام کارها باید تغییری داد؟ ۲- اگر پاسخ آری است، این تغییر چگونه باید اعمال و اجرا شود؟ (هانگر و ویلن، ۱۳۸۱)
جهت اجرای موفقیت آمیز استراتژی ها به چهار مهارت بنیادین نیاز است :