۱٫ گستره ی تأثیر نسبت به مقاطع گوناگون سنی
عاملی که مقاطع سنی بیشتری را پوشش دهد و در مقاطع سنی بیشتری مؤثر باشد، میتواند از اهمیت بیشتری برخوردار باشد، برای مثال، عاملی که بتواند هم در دوره ی کودکی و هم نوجوانی و جوانی تأثیرگذار باشد مهمتر از عاملی است که فقط در دوره ی نوجوانی تأثیر گذار است.
۲٫ گسترده ی تأثیر نسبت به ابعاد گوناگون انسان
انسان دارای ابعاد گوناگون جسمانی، عقلانی، عاطفی و اخلاقی است. روشن است عاملی که ابعاد بیشتری را تحت تأثیر قرار دهد، میتواند از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.
۳٫ میزان ارتباط فرد با عامل
هر قدر مدت زمان ارتباط فرد با عامل بیشتر، و عامل حضور بیشتری نزد فرد داشته باشد، میتواند میزان تأثیرگذاری اش بیشتر گردد.
۴٫ نحوه ی ارتباط فرد با عامل
چگونگی ارتباط فرد با عامل نیز میتواند ملاک دیگری بر اهمیت و میزان تأثیر باشد. هرگاه ارتباط عامل با فرد به صورت مستقیم و بدون واسطه باشد، میتواند تأثیر آن بر فرد بیشتر شود.
۵٫ قوت عامل و امکان تأثیرگذاری آن بر عوامل دیگر
عاملی که نه تنها بر فرد تأثیرگذار باشد، بلکه امکان تأثیرگذاری بر دیگر عوامل را داشته باشد و بتواند برای عوامل دیگر محدود کننده یا تقویت کننده، و یا به نحوی زمینه ساز تأثیر آن ها باشد. از اهمیت بیشتر و تأثیر افزونتری برخوردار خواهد بود. اینک با توجه به مباحث گذشته و ملاکهای ارائه شده، باید دید کدام یک از عوامل پیش گفته با ملاک های مذکور بیشتر تطبیق میکند و کدام یک ملاکهای بیشتری را واجد است:
۱٫ خانواده: به نظر میرسد عامل «خانواده» مشمول همه ی ملاک های ارائه شده باشد. توضیح آنکه تأثیر خانواده در بیشتر مراحل سنّی مشهود است، هر چند میزان این تأثیر در همه ی مراحل یکسان نیست؛ زیرا تأثیر خانواده در سنین اولیه، به ویژه دوره ی نوزادی، بسیار عمده و بلکه انحصاری است و سایر عوامل هیچ گونه رقابتی با آن ندارند و در سنین کودکی، نوجوانی و حتی جوانی و اوان بزرگسالی هم به نحوی استمرار دارد. برای بسیاری از جوانان، به علت طولانی بودن مدت تحصیلات و افزایش طول عمر پدر و مادر، وابستگی مداوم عاطفی و اقتصادی نسبت به خانواده وجود دارد (شاپوری ، ۱۳۸۷).
از نظر تأثیر در ابعاد گوناگون نیز خانواده نقش برجسته ای دارد. خانواده، هم در تربیت جسمانی به لحاظ منبع مهم تغذیه بودن، هم در تربیت اجتماعی- به اعتبار اینکه خانواده واحد کوچک اجتماعی است- و هم در تربیت اخلاقی به لحاظ الگو بودن والدین برای فرزندان و نیز سایر ابعاد به لحاظ زمینه سازی و ایجاد شرایط مناسب برای پرورش آن ابعاد، در شکل گیری شخصیت فرد مؤثر است. همچنین خانواده به لحاظ مدت زمان ارتباط با فرد، تأثیر ویژه ای در وی دارد؛ چرا که فرزند، به ویژه در سنین اولیه، بیشترین ارتباط را با والدین و سایر اعضای خانواده دارد.
به لحاظ نحوه ی ارتباط و چگونگی آن هم خانواده جایگاه ویژه ای در میان عوامل دارد؛ چرا که نوع ارتباط فرزند با آن از نوع ارتباط مستقیم و بدون واسطه است. علاوه بر این ها، خانواده میتواند بر سایر عوامل تأثیرگذار باشد و تأثیر آن ها را تقویت یا محدود کند. برای مثال، خانواده میتواند در انتخاب دوستان و همسالان، انتخاب مدرسه و حتی اراده ی فرد مؤثر باشد. به دیگر سخن، والدین با انتخاب محل سکونت و نیز رفت و آمدها با همسایگان، بستگان و همکاران در اینکه همسالان و دوستان فرزندشان چه کسانی باشند و نیز فرزند ایشان به کدام مدرسه برود، مؤثر خواهد بود. همچنان که خانواده میتواند زمینه ی انتخاب های فرد را فراهم کند و شرایطی را فراهم کند تا فرد به گونه ی خاصی انتخاب و اختیار خود را اعمال کند.
۲٫ دوستان و همسالان:دوستان و همسالان نیز تعدادی از ملاک های پیش گفته را واجدند. از نظر مقاطع سنی، آنان عمدتاًً در دوره ی کودکی، نوجوانی و جوانی و حتی میان سالی و بزرگ سالی بر فرد تأثیر گذارند و این تأثیر، به ویژه در دوره ی نوجوانی، بسیار برجسته است. از نظر ابعاد وجودی، تأثیر دوستان و همسالان عمدتاًَ در بعد اجتماعی است؛ چه اینکه فرد از دوستان خود نحوه ی برقراری ارتباط و تعامل با دیگران را می آموزد. علاوه بر این، از نظر عاطفی نیز دوستان نزدیک میتوانند بر فرد تأثیر گذار باشند؛ چرا که فرد نحوه ی ابراز عواطف و احساسات را در رابطه ی صمیمانه با دوستان تمرین میکند و از آنان نحوه ی صحیح نشان دادن عواطف را می آموزد. از نظر مدت زمان ارتباط نیز در مقطع سنی نوجوانی، فرد وقت قابل توجهی را با دوستان و همسالان خود سپری میکند. به لحاظ نحوه ی ارتباط نیز دوستان و همسالان به صورت مستقیم با فرد در ارتباطند و بر وی تأثیر میگذارند. نسبت به ملاک اخیر نیز دوستان میتوانند در انتخابهای فرد و نحوه ی اعمال اراده وی مؤثر باشند.
۳٫ مدرسه: عامل مدرسه نیز از برخی ملاکهای ذکر شده برخوردار است. مدرسه نیز تأثیر عمده ای بر تربیت اجتماعی و عقلانی فرد دارد. در حقیقت، مدرسه دانش آموزان را اجتماعی میکند و از طریق شیوه های تدریس معلمان خود و نیز تقویت بعد شناختی و ذهنی آنان، به تربیت عقلانی آنان کمک میکند. از نظر مقاطع سنی و مدت زمان ارتباط با فرد نیز فرد در دوره ی کودکی و نوجوانی، در ایام تحصیل، بیشترین وقت خود را در مدرسه سپری میکند و در این دوره، نقش مدرسه بسیار تعیین کننده است. به لحاظ نحوه ی ارتباط نیز مدرسه به صورت مستقیم با دانش آموزان در ارتباط است و عناصر گوناگون مدرسه از قبیل معلمان، فضای آموزشی، مقررات مربوط به آن و متون و محتوای درسی به طور مستقیم، بر دانش آموز تأثیر گذارند.
۴٫ ناهشیاری: ناهوشیاری هر چند در مقایسه با سایر عوامل، از ملاک های کمتری برخوردار است، اما به لحاظ نقشی که نظریه پردازان معتقد به آن برایش قایل شده اند، برخی از ملاک ها را واجد است. در این زمینه، باید میان ناهوشیاری عاطفی و شناختی از یک سو، و ناهوشیاری جمعی از سوی دیگر،کمی تفاوت قایل شد. ناهوشیاری جمعی با توجه به دیدگاه یونگ، از آغاز تولد همراه نوزاد است و میتواند بر وی تأثیر گذار باشد؛ اما ناهوشیاری شناختی و عاطفی به دلیل آنکه فرد در دوره ی نوزادی توان شناختی قابل ملاحظه ای ندارد و هنوز امیال و آرزوهای سرکوب شده در وی تجلی پیدا نکرده اند، پس از دوره ی نوزادی، به تدریج، تأثیر این دو آشکارتر و به نحوی رفتارهای فرد را تحت تأثیر قرار میدهند. از نظر تأثیر بر ابعاد گوناگون، هوشیاری