۲-۲-۱۲-۳-۴- رویکرد انسان گرایی[۱۵۴]
این رویکرد در واقع در عرصه مخالفت با دو دیدگاه روان تحلیل گری و رفتارگرایی شکل گرفته است. مخالفت آنان بر این پایه استوار بود که روان تحلیل گری توجه اصلی خود را بر
جنبههای بیمارگونه و روان آزرده وار انسان متمرکز کرده و رفتارگرایی نیز با انکار نیروهای هشیار و ناهشیار در انسان و تمرکز بر مشاهده رفتارهای عینی و ماشینی انگاشتن انسان، در واقع نیروهای بالقوه انسان را نادیده گرفته است. انسان گرایی نظامی فکری است که در آن تمایلات و ارزش های انسان در درجه اول اهمیت قرار دارند. رویکرد انسان گرایی به شخصیت، بخشی از جنبش
انسان گرایی در روان شناسی است که در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ شکوفا شد و طرفداران آن کوشیدند تا روش ها و مواد موضوع این حوزه را اصلاح کنند. اصطلاح روان شناسی انسان گرا ابتدا توسط گوردون آلپورت[۱۵۵] در سال ۱۹۳۰ به کار برده شد. آلپورت و موری[۱۵۶] را پیشگامان رویکرد انسان گرایی به شخصیت می دانند این رویکرد بر توانمندی ها و آرزوهای انسان، اراده آزاد و هشیار، و تحقق بخشیدن به استعدادها تأکید می ورزد، تصویری دلنشین و خوشبینانه از ماهیت انسان ارائه میدهد و انسان ها را به صورت موجوداتی خلاق که به رشد و خودشکوفایی علاقه مند هستند توصیف میکند (شولتز و شولتز، ۱۳۸۸).
۲-۲-۱۲-۳-۵-رویکرد صفات[۱۵۷]
شخصیت از دیدگاه های نظری مختلف مفهوم سازی شده است، با این حال روان شناسان شخصیت به دنبال یک طبقه بندی علمی و قابل قبول از صفات شخصیت بوده اند.
صفات شخصیت، به الگوهای همسان افراد در رفتار، احساسات و افکار گفته می شود. طرفداران مکتب صفات عقیده دارند که هر فرد ترکیب وحدت یافته ای از صفات بدنی و روانی است. طبق این دیدگاه افراد از نظر صفات شخصیت با یکدیگر متفاوتند، یعنی آمادگی های گسترده ای برای پاسخگویی به شیوه هایی خاص دارند. به عبارت دیگر انسان ها را می توان از نظر احتمال رفتار، احساسات و تفکر آن ها به طریقی خاص توصیف کرد(پروین و جان، ۱۳۸۹).
آنان ضمن تأکید بر تفاوت های فردی در صفات شخصیت به طبقه بندی افراد بر اساس برخی از صفات مشترک معتقدند. به نظر این دسته از روان شناسان، هر چند الگوی صفات شخصیت هر فرد از دیگران متمایز است در عین حال وجوه اشتراک مقایسه پذیر در افراد وجود دارد. بنابرین تفاوت های فردی را می توان به عنوان پراکندگی یا تغییر پذیری صفات و خصایص اساسی شخصیت تلقی کرد (شریفی، ۱۳۸۲).
بقراط[۱۵۸]، آلپورت، کتل[۱۵۹]، آیزنک و مک کری و کاستا را می توان به عنوان نمونه هایی از نظریه پردازان صفات معرفی کرد، زیرا همه ی آن ها بر تفاوت های فردی در آمادگی های افراد تأکید دارند.
۲-۲-۱۲-۴- نظریه های شخصیت
۲-۲-۱۲-۴-۱- نظریه بقراط
یکی از قدیمی ترین نظریات در زمینه صفات، نظریه مربوط به بقراط، پدر علم پزشکی است. وی افراد را به چهار دسته دموی، بلغمی، سوداوی و صفراوی تقسیم کرد. او معتقد بود که چهار مایع در بدن وجود دارد که افزایش هرکدام از آن ها در بدن منجر به بروز رفتاری خاص در افراد می شود. این چهار مایع عبارتند از: خون که فرد را دموی، خوش بین و شاد میسازد، بلغم که فرد را خونسرد، بی رگ و بی عاطفه میسازد، صفرای سیاه که افراد را غمگین و افسرده میسازد و صفرای زرد که افراد را تند خو و زود خشم میسازد (رأس[۱۶۰]، ۱۳۸۶).
۲-۲-۱۲-۴-۲- نظریه آلپورت
آلپورت، شخصیت را سازمانی پویا در درون فرد میداند که از نظام های روانی و جسمانی که ویژگی های رفتار و افکار را تعیین میکند، تشکیل شده است. وی صفات را شیوه های پیوسته و پایدار واکنش به جنبههای محرک محیط میداند. آلپورت ویژگی های صفات را به شرح زیر بیان میکند:
اول اینکه صفات شخصیت واقعی بوده و در هریک از ما وجود دارند. صفات، ساختارهایی نظری با بر چسب هایی که برای تبیین یا توصیه رفتار ما ساخته شده باشند، نیستند.
دوم اینکه صفات، رفتار را تعیین میکند یا باعث آن میشوند. صفات فقط در پاسخ به
محرک های خاصی برانگیخته نمی شوند. آن ها ما را برای جستجوی محرک مناسب برانگیخته میکنند و با محیط تعامل میکنند تا تولید رفتار نمایند. به علاوه صفات میتوانند به صورت تجربی خود را نشان دهند. با مشاهده رفتار در طول زمان می توان دلیل وجود صفات را در وحدت و ثباتی که پاسخ های یک شخص به محرک یکسان یا مشابه دارد استنباط نمود. ویژگی های دیگر صفات از نظر آلپورت این است که علی رغم این که ویژگی های متفاوتی را نشان میدهند، با یکدیگر رابطه متقابل داشته و ممکن است با یکدیگر همپوشی داشته باشند. مثلاًپرخاشگری و خصومت از یکدیگر مجزا هستند ولی صفات مربوط به هم میباشند و غالباً مشاهده شده که به طور نرمال در رفتار یک شخص اتفاق می افتد. به علاوه صفات بر حسب موقعیت فرق میکنند. مثلاً شخصی امکان دارد صفت تمیزی را در یک موقعیت و بی نظمی را در موقعیتی دیگر نشان دهد (شولتز وشولتز، ۱۳۸۸).
آلپورت ابتدا دو طبقه از صفات را پیشنهاد کرد. صفات فردی و صفات مشترک. صفات فردی منحصر به یک شخص است و منش وی را توصیف میکند. صفات مشترک بین چند فرد تقسیم شده است، نظیر اعضای یک فرهنگ. صفات مشترک احتمال دارد با تغییر استانداردها و ارزش های جامعه در طول زمان تغییر یابد. آلپورت به خاطر ابهامی که میتواند از نامیدن این دو پدیده به عنوان صفات ناشی شوند، واژگان خود را تغییر داد. وی صفات مشترک را «صفات» و صفات فردی را «صفات شخصی» خواند (شولتز و شولتز، ۱۳۸۸).
صفات فردی یا گرایش های شخصی همگی از شدت و اهمیت یکسانی برخوردار نیستند. از این جهت آلپورت سه نوع صفات را پیشنهاد کرد:
-صفات اصلی[۱۶۱]: صفات اصلی بسیار فراگیر و با نفوذ است و تقریباً با تمام جنبههای زندگی تماس دارد و بر رفتار فرد مسلط است مثل سادیسم و میهن پرستی کورکورانه (پروین، ۱۳۸۹). آلپورت به صفات اصلی «آمادگی های بنیادی[۱۶۲]» میگوید. این آمادگی ها به قدری واضح هستند که نمی توان آن را پنهان کرد (شیرافکن، ۱۳۹۱).