کسیدی(۱۹۹۸) این الگو را به ۴ الگو دلبستگی بزرگسالان، یک الگوی ایمن و سه الگوی ناایمن توسعه داد که هر کدام از این چهار الگو بر حسب مقطع دو بعدی تعریف میشوند. مثلا الگوی ایمن به صورت اثبات خود و اثبات دیگران توصیف می شود. اثبات خود به سطح کلی حرمت خود و به احساس ارزش شخصی باز میگردد. اثبات دیگران به سطح کلی اعتماد میان فردی یا اعتماد به اینکه دیگران عموما مقبول علاقمند هستند باز میگردد. سبک های دلبستگی روش های مواجهه فرد با موقعیت های استرس زا را متاثر میسازد. افراد ایمن ضمن تصدیق موقعیت به سادگی از دیگران کمک می گیرند، اجتنابگرها در تصدیق موقعیت و جستجو کمک و حمایت با مشکل مواجهه میشوند و نشان برجسته دوسوگرا ها حساسیت بیش از اندازه نسبت به عواطف و نگاره های دلبستگی است (کسیدی،۱۹۹۸).
دلبستگی یک الگو رفتاری خاصی است که دراکثر جوامع برای رشد شخصیت سالم اهمیت حیاتی دارد و زمانی دلبستگی ایمن به وجود میآید که متقابل و خوشایند بین افراد شکل گرفته و رضایت بخش و مایه خوشی باشد (برک ، ۲۰۰۷،ترجمه، سید محمدی، ۱۳۹۰).
بالبی[۴۵] (۱۹۸۸) مدعی شد که نظام دلبستگی در سرتاسر چرخه زندگی فعال بوده و به شکل افکار و رفتارهای مرتبط با صمیمیت جویی در زمانهای مورد نیاز ظاهر می شود.
(بالبی، ۱۹۸۸ به نقل از کافنتسیوس[۴۶]، ۲۰۰۴) برجسته کردن ریشههای ارتباط بین فردی در بزرگسالی ، بر این نکته تأکید دارد که دفاع های عاطفی مرتبط با دلبستگی نا ایمن، موانعی را در راه پردازش اطلاعات هیجانی و عاطفی ، مهار و آگاهی فرد از احساس ها و خواسته های خود و دیگران به تعبیر دقیق تر به وجود میآیند. نظریه دلبستگی تنها نظریه تحولی کودک نیست بلکه نظریه تحول در گستره حیات نیز هست (بالبی،۱۹۶۷،۱۹۸۰، ویس[۴۷]،۱۹۹۴). وست[۴۸] و شلدون- کلر[۴۹](۱۹۹۴) دلبستگی بزرگسالان را به عنوان روابط دو به دویی می دانند که در کنار یک شخص ویژه دست یافتن به احساس ایمنی رادر پی دارد. دلبستگی ایمنی با ویژگی های ارتباطی مثبت مانند صمیمیت و خرسندی، دلبستگی اجتنابی با سطوح پایین تری از صمیمیت و تعهد، و دلبستگی دوسوگرا با شور و هیجان و دل مشغولی در زمینه روابط توام با خرسندی کم مرتبط است(فینی و نولر[۵۰]، ۱۹۹۰).
۲-۳ طرحواره های ناسازگار اولیه
طرحواره ها سازه هایی هستند که بر اساس واقعیت یا تجربه شکل می گیرند و به عنوان واسطه پاسخ های رفتاری افراد را تحت تاثیر قرار میدهند در حوزه شناخت درمانی بک در اولین نوشته هایش به مفهوم طرحواره اشاره کردهاست. طرحواره های اولیه باورهایی هستند که افراد درباره خود، دیگران و محیط دارند و به طور معمول از ارضا نشدن نیازهای عاطفی دوران کودکی سرچشمه می گیرند(زانگ[۵۱] و هه[۵۲]،۲۰۱۰). در واقع طرحواره های ناسازگار در طول زندگی ثابت و پا برجا هستند و اساس ساخت های شناختی فرد را تشکیل میدهند. این طرحواره ها به شخص کمک میکنند تا تجارب خود را راجع به جهان پیرامون سازمان دهند و اطلاعات دریافتی را پردازش کنند. برخی از طرحواره ها به ویژه آن ها که عمدتاً در نتیجه تجارب ناگوار دوران کودکی شکل می گیرند ممکن است هسته اصلی اختلالات شخصیتی و مشکلات بین فردی باشند. طرحواره های ناسازگار را الگوی هیجانی و شناختی خود آسیب رسانی تعریف میکنند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در مسیر زندگی تکرار شده و بر نحوه تعبیر و تفسیر تجارب و رابطه با دیگران تاثیر میگذارند. از آن جا که طرحواره ها همانند چهارچوبی برای پردازش اطلاعات به کار میروند و تعیین کننده واکنش های عاطفی افراد نسبت به موقعیت های زندگی و روابط بین فردی میباشد، گفته شده که با رضایت از زندگی رابطه دارند. به عنوان مثال کسانی که از زندگی خود رضایت دارند اطلاعات مربوط به زندگی شان را به شکلی طبقه بندی میکنند که منتهی به نتایج لذت بخش شود. اما کسانی که از زندگی خود ناراضی هستند به جنبههای منفی زندگی گرایش بیشتری دارند(یانگ، گلوسو و یشار،۲۰۰۳). طرحواره های ناسازگار اولیه همیشه خود را در جریان یک رابطه نشان میدهند و باعث تاثیر در کنش وری یک رابطه میشوند. معمولا ماهیت ناسازگار طرحواره ها وقتی ظاهر می شود که بیماران در روند زندگی خود و در تعامل با دیگران به ویژه رابطه زناشویی به گونه ای عمل میکنند که طرحواره های آن ها تأیید شود، حتی اگر برداشت اولیه آن ها نادرست باشد. یانگ آن دسته از طرحواره ها را که منجر به شکل گیری مشکلات روان شناختی می شود طرحواره های ناسازگار اولیه مینامند(یانگ و همکاران، ۲۰۰۳).
۲-۳-۱ تعریف طرحواره
برای طرحواره تعاریف گوناگونی ارائه شده است و هریک از این تعاریف به جنبه اصلی از طرحواره پرداختهاند در زیر به چند تعریف اشاره می شود. بارتلت[۵۳](۱۹۳۰) طرحواره را به عنوان «سازمان دهی فعال واکنش ها یا تجارب گذشته توصیف کرد که به طور معمول با عمل کردن به صورت پاسخ منسجم فرض می شود» بک(۱۹۷۶) این تعریف را ارائه داده است.« طرحواره ها الگوهای شناختی ثابتی هستند که پایه ای برای غربال گری[۵۴]، تمایز و کد گذاری[۵۵] محرکی که فرد در مقابل آن قرار گرفته است را فراهم می آورد. در تعریف دیگری بک(۱۹۹۰) بیان کردهاست:« طرحواره ها قوانین خاصی را برای پردازش اطلاعات و رفتار ایجاد میکنند» یانگ آن دسته از طرحواره ها را که منجر به شکل گیری مشکلات روان شناختی می شود طرحواره های ناسازگار اولیه مینامند.
ماهونی[۵۶](۱۹۸۲) طرحواره ها را به عنوان ساختارهایی تعریف میکند که در سیر تحول ثبات پیدا کرده و در برابر تغییر مقاومند و بالاخره در تعریف فتسکو[۵۷] و مک کلو[۵۸](۲۰۰۵) طرحواره عبارت است از: « الگوهای سازمان یافته ی اندیشه و عمل که در تعامل بین انسان و محیط به کار میروند» (یانگ و همکاران،۲۰۰۳).
۲-۳-۲ طرحواره های شرطی در مقابل طرحواره های غیر شرطی
در ابتدا تصور شد که تفاوت اصلی بین طرحواره های ناسازگار اولیه و مفروضه های زیر بنایی است اما در حال حاضر این نتیجه حاصل شده است که برخی از طرحواره ها شرطی و برخی دیگر غیر شرطی است. به طور کلی، طرحواره هایی که در اوایل سیر تحول انسان شکل می گیرند، اغلب در محور ساختار شناختی قرار دارند، باورهایی غیر شرطی درباره خود و دیگران هستند. اما طرحواره هایی که بعدا در سیر تحول شکل می گیرند، شرطی اند. طرحواره های غیر شرطی هیچ گونه راه گریزی برای بیمار باقی نمی گذارند، مهم نیست که فرد چه کاری انجام میدهد زیرا در هر صورت نتیجه یکی است. خود بی کفایت، نالایق، دوست نداشتنی، بدبخت و در معرض خطر خواهد بود اما طرحواره های شرطی روزنه ی امیدی برای بیمار فراهم میکنند به طوری که بیمار احساس میکند توانایی تغییر نتیجه را دارد(یانگ، ترجمه صاحبی و حمیدپور، ۱۳۸۳).
۲-۴ نیازهای هیجانی اساسی
نظریه یانگ این است که طرحواره ها به دلیل ارضا نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی به وجود آمده اند. انسان ها پنج نیاز هیجانی اساسی دارند که عبارتند از:
“