از نظر لغوی مذهب، به معنای روش و طریقه است (لغت نامه دهخدا). همچنین آن را به معنای راه و محل رفتن نیز آورده اند و این به هنگامی است که درک ضرورت رفتن و حرکت در آن مطرح بوده و جهت حرکت در آن مطرح بوده و جهت حرکت در آن مشخص باشد(قائمی،۱۳۸۷).
بر همین اساس به روش و برنامه ای که فرد در زندگی خود پیشه کرده و جهان و آینده را بر آن اساس تفسیر میکند مذهب گفته می شود(احمدی،۱۳۸۳).
تاثرات و احساسات و رویداد هایی که برای هر انسانی در عالم تنهایی دور از همه بستگی ها برای او روی میدهد، به طوری که انسان از این مجموعه در مییابد که بین او و آن چیزی که آن را امر خدایی می نامد رابطه ای برقرار است(جیمز، ترجمه قائنی، ۱۳۸۷).
مذهب یک سلسله منظم اعتقادات، اعمال و رفتارها (عبادات) و ارزش های اخلاقی است که غالبا شامل قوانین اخلاقی و فلسفی می شود. به عبارت دیگر، نظامی از گرایش ها، اعمال و مراسم تشریفات و عقایدی که جامعه در ارتباط با خدا یا دنیای فوق طبیعت پیش میگیرد و انجام میدهد(انوری، ۱۳۸۳).
دین مجموعه ای از معارف مربوط به حقیقت انسان و جهان و مقدرات متناسب با آن است که در مسیر زندگی مورد عمل قرار میگیرد. در این مجموعه بایدهای فقهی و اخلاقی قرار دارند که انسان متدین، تسلیم در برابر آن ها است. تسلیمی که زاییده اعتقاد پاک و شناخت حقیقت انسان و جهان است. الزام ها و بایدهای یاد شده را در میان خود و افعال اختیارش واسطه قرار میدهد تا به این وسیله به کمال شایسته خود راه یابد (طباطبایی،۱۳۷۷). میان در قالب ایمان مذهبی، دین پیوندی دوستانه میان انسان و جهان است که در واقع نوعی هماهنگی انسان و آرمان های کلی جهان است(مطهری،۱۳۶۶).
لغت دین به معنای انقیاد، خضوع، پیروی، اطاعت، تسلیم و فرادانسته است و معنای اصطلاحی آن مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی میباشد که جهت اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان ها میباشد(جوادی آملی،۱۳۶۶). دین در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستور های عملی متناسب با این عقاید است. از این رو کسانی که مطلقا معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیدههای جهان را تصادفی و یا صرفا معلول فعل و انفعالات مادی و طبیعی می دانند، بی دین نامیده میشوند(جعفری،۱۳۷۵).
تعریف معنویت
معنویت یک مفهوم مهم است که تعریف آن مشکل است. میلر و توسن[۸](۱۹۹۹) معنویت را نوعی ویژگی تعریف میکنند که ضرورتا مذهب را در بطن خود ندارد و از سه حوزه تشکیل می شود: عمل (دعا، مراقبه و غیره ) عقاید (اخلاقی ارزشی، خدایی عروج) و تجربه فردی(وست،۲۰۰۴، ترجمه شهیدی و شیر افکن،۱۳۸۳).
کلمه معنویت از لغت لاتین spritulityبه معنای جان زندگی میآید. روح ممکن است به نیروی سر زندگی حیات تعریف شود که با مظاهری از جان ، قدرت، شجاعت ارائه می شود. همچنین معنویت به عنوان گنجایش و تمایل تعریف می شود که فطری بوده و در همه انسان ها بی همتا است . این تمایل معنوی فرد را به سمت دانش، عشق، معنی، صلح، امید، عروج یا تعالی، اتکال، رحمانیت، نیکی و کمال هدایت میکند. معنویت از دید گاه های گوناگونی بررسی می شود. دیدگاه های عمده معنویت شامل روانی، مذهبی و فرافردی میباشد. کوئینگ[۹] و همکارانش معتقدند معنویت عبارت است از جستجو و مطالبه شخصی جهت درک و فهم پاسخ سوالاتی درباره ی زندگی، معنا و ارتباط با نیروی متعالی، که ممکن است منجر به رشد آیین های مذهبی و رشد جامعه بشود یا نشود(موریرا[۱۰]. کوئینگ۲۰۰۶).
در بسیاری از تحقیقات رایج در ادبیات پژوهش معنویت را با بهره گرفتن از یک یا دو عنصر از عناصر شناخت و درک هدف، حس پیوند با خود، دیگران و طبیعت یا خداوند و در نهایت اعتقاد به جوهری عظیم تر و والاتر، توصیف میکنند(هاسد[۱۱]، ۲۰۰۰).
فعالیت ها یا مناسکی که به زندگی افراد معنا و ارزش می بخشد. زیر بنای بسیاری از این تحقیقات، این فرضیه است که فعالیت های فطری و درونی بشر تلاشی برای درک معنای خویش ، دنیای اطرافش و برقرار کردن ارتباط با آن است (اوریلی[۱۲]، ۲۰۰۴).
مؤلفه های معنویت
مؤلفه های تعالی معنوی، عبارتند از حسن پیوند: عقیده به این که فرد بخشی از جامعه بزرگ بشری است و تداوم و هماهنگی زندگی نقش حیاتی دارد. جهان شمولی: اعتقاد به ماهیت توام با وحدت زندگی. تحقق دعا: احساس لذت و خشنودی در نتیجه رویارویی شخصی با یک حقیقت متعالی است و جنبههای دیگری هستند که نیاز به کاوش بیشتری دارند. تحمل تناقضات: توانایی زندگی کردن با ناپایداری ها و تناقضات در زندگی شخصی و تفکر درباره ی امور با معیار (هم این و هم آن به جای یا این یا آن ). عدم قضاوت: توانایی پذیرش دیگران همان گونه که هستند و حساسیت نسبت به نیازها و درد های دیگران. وجود سپاسگذاری، که حس درونی شگفتی و سپاس به خاطر همه خصلت های مشترک و منحصر به فرد در زندگی خود است(پیدمنت، ۱۹۹۹).
پژوهش الکینز[۱۳] و همکاران (۱۹۸۸) بر اساس ۴ پیش فرض بنا شده است: ۱) چیزی تحت عنوان بعد معنوی وجود دارد. ۲) معنویت یک پدیده ی انسانی است و به صورت قابلیت و ظرفیت در همه ی مردم وجود دارد. ۳) معنویت مترادف با مذهبی بودن نیست.۴) معنویت قابل تعریف تشریح و اندازه گیری است. آن ها در تلاش برای شناخت گسترده تر معنویت، ادبیات مربوط به معنویت را مطالعه کرده و از بررسی اجزای تشکیل دهنده ی معنویت دریافتند که معنویت شامل نه خصوصیت اساسی است. در واقع آن ها پدیده ی معنویت را دارای یک ساختار چند بعدی می دانند که شامل نه بخش عمده می شود: ۱) بعد روحانی یا فرامادی که به عنوان خدای مشخص فرد، خود فراتر یا بعد فرامادی تجربه می شود. ۲) معنا و هدف در زندگی : به این معنا که خلاء وجودی را می توان با زندگی معنادار پر کرد. ۳)داشتن رسالت در زندگی: فرد معنوی نوعی احساس وظیفه و تعهد دارد. ۴)تقدس زندگی : فرد معنوی میتواند تجربه هایی نظیر حیرت و اعجاب تحسین و شگفتی و را حتی در موقعیت های غیر مذهبی نیز داشته باشد. و دیگر اینکه سراسر زندگی مقدس است.
۵) اهمیت ندادن به ارزش های مادی: رضایت نهایی را نه در مادیات بلکه در مسائل معنوی و روحی می توان یافت. ۶) نوع دوستی که به معنای تحت تاثیر درد و رنج دیگران قرار گرفتن. ۷ )ایده آلیسم یا آرمان گرایی: فرد جهانی بهتر را در ذهن به تصویر می کشد و تمایل دارد که این آرمان را برآورده سازد. ۸) آگاهی از تراژدیک درد مصیبت و مرگ قسمتی از زندگی هستند و به آن رنگ و روح می بخشند. ۹) ثمرات معنویت ک معنوی بودن واقعی موجب تغییر همه ی جنبههای بودن و نحوه ی زیستن می شود(وست،۲۰۰۴، ترجمه شهیدی و همکاران، ۱۳۸۳).
نظریه های رشد مذهبی
تجربه های مربوط به رشد ایمان بسیار زود در زندگی ما آغاز میشوند، و تصور بر این بوده است که در رویش مذهبی مراحل مشخصی وجود دارند. که در اینجا به بررسی نظریه آلپورت که این کار را به شکلی کلی انجام داد و به بررسی چند موضع نظری مهم و نظام مند تر، در این مورد می پردازیم.