۹-۲- عملکردهای شناختی در بیماران تحت درمان نگهدارنده
اثرات شناختی مواد مخدر در مطالعات مختلف بالینی و تجربی مورد بررسی قرار گرفته است اما نتایج مخلوط بوده اند. یکی از موانع اساسی در درمان اعتیاد، وجود میل به مصرف مجدد مواد یا همان ولع مصرف میباشد که درمان های متعددی را برای مهار و کنترلش ارائه نموده اند در همین راستا مشخص شده است که نقص درکارکرد شناختی اصلی ترین نقص در میل دوباره به مصرف مجدد مواد میباشد که نیازمند درمان هایی با توجه ویژه به اصلاح شناخت های نادرست افراد دارد.
بر اساس مطالعات انجام شده نقص در کارکرد شناختی اصلی ترین نقص در بیماران مبتلا به سوء مصرف کوکائین میباشد (کارول، ۱۹۹۸؛ هورنر، ۱۹۹۷؛ نقل از حدادی و همکاران، ۱۳۹۲). گزارش کردهاند که انعطاف پذیری شناختی، حافظه، یادگیری و توجه در سوء مصرف کنندگان کوکائین دارای نقص میباشد در همین راستا، آهارانوویچ و همکاران (۲۰۰۳) نشان دادند، افرادی که قادر به حفظ دوره ترک از کوکائین شده اند در مقایسه با کسانی که دچار عود شده اند، عملکرد شناختی بهتری در شروع فرایند درمان نشان میدهند. پردازش فضایی، قدرت استدلال ذهنی و توجه از پارامترهای شناختی هستند که در افرادی که موفق به ترک شده اند به مراتب وضعیت بهتری در مقایسه با گروهی که دچار عود شده اند نشان میدهند (حدادی و همکاران، ۱۳۹۲). مقایسه بیماران تحت درمان نگهدارنده در مقابل گروه سالم (کنترل) به طور کلی نشان داده است که در بیماران تحت درمان نگهدارنده اختلال شناختی وجود دارد. با این حال ثابت نشده است که اختلال به طور خاص به داروهای جایگزین مواد مخدر مربوط باشد (رپیلی، فابریتوس، کالسکا و الهو، ۲۰۱۱).
در مطالعات غیرتصادفی بیماران وابسته به مواد مخدر که تحت درمان نگهدارنده با بوپرنورفین بوده اند در چندین آزمون شناختی بهتر از گروه تحت درمان با متادون بودند. این مهم است که بدانیم تفاوت های شناختی در بین بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون و بوپرنورفین پایدار است و عملکردهای شناختی با چه عواملی مرتبط هستند (رپیلی و همکاران ،۲۰۱۱). استفاده از مواد مخدر ممکن است اثرات منفی بر روی عملکردهای شناختی مخصوصاً حافظه کاری بگذارد. هر دو گروه بیماران وابسته به مواد مخدر که تحت درمان با متادون و بوپرنورفین هستند اغلب در عملکردهای شناختی مانند حافظه کاری و حافظه کلامی و توجه، نقصان[۳۸] نشان میدهند. با این حال تنها مطالعات کمی این دوگروه از بیماران را با یکدیگر مقایسه کردهاند (رپیلی، فابریتوس، الهو، سالاسپر، واهلبک و همکاران، ۲۰۰۷؛ گیاکموزی، ارتل و ویگل،۲۰۰۵؛ والکر وکالینز، ۲۰۰۵ ؛ هریس، مندلسون، لین، آپتون وجانس، ۲۰۰۴؛ سویکا، هوراک، دیتریت وکاگر، ۲۰۰۱؛پیراستو، فایس و میسینا، ۲۰۰۶؛ استریل، آنتونیالی وکمپانلا، ۲۰۰۵؛ دارک، سیمز، مک دونالد و ویچز، ۲۰۰۰؛ به نقل از گیاکموزی، تیل، ریمل، گاربر و ارتل، ۲۰۰۸).
۱۰-۲- مرور پژوهش های تجربی
در این بخش پژوهش هایی را که با بهره گرفتن از آزمون های استاندارد شده، عملکردهای شناختی و عملکردهای روانی -حرکتی افرادی را که تحت درمان نگهدارنده با متادون یا بوپرنورفین قرار داشتند را در مقابل گروه کنترل (بدون سابقه مصرف مواد مخدر) مورد مقایسه قرار دادهاند را مرور میکنیم.
۱-۱۰-۲- اثر درمان نگهدارنده متادون برعملکردهای شناختی
با بهره گرفتن از آزمون های عصب – روان شناختی استاندارد شده دارک و همکاران (۲۰۰۰) عملکرد ۳۰ بیمار تحت درمان نگهدارنده با متادون و ۳۰ فردی که سابقه مصرف مواد مخدر نداشتند (گروه کنترل) را که از نظر سن، جنس، تحصیلات همتا شده بودند را در عملکرد روانی- حرکتی، پردازش اطلاعات، توجه، حافظه کوتاه مدت، حافظه بلند مدت و حل مسأله مورد بررسی قرار دادند. عملکرد بیماران تحت درمان با متادون در تمام آزمون ها در مقایسه با گروه کنترل بدتر بود. طیف گسترده ای از اختلالات قابل توجه بود. با این حال نتیجه گیری از این پژوهش بنا بر این ، دلایل محدود است. اول : گروه ها از نظر هوش همتا نبودند. تست مورفین منفی (آزمایش ادرار) قبل از آزمون ها انجام نشده بود و هم چنین نسبت بیشتری از بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون در این پژوهش گزارش کرده بودند که قبل از انجام آزمون ها از انواع مواد مخدر استفاده کرده بودند از جمله بنزودیازپین ها که اثر آن ها مستند شده است که بر آزمون ها خدشه وارد میکنند. در نتیجه افتراق اثرات استفاده از اپیوئیدها از دیگر مواد حاد دشوار است. دوم: یک شیوع بالا از ضربه به سر گزارش شده بود. در بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون ۶۷% و در حالی که در گروه کنترل فقط۲۰% ضربه به سر گزارش شده بود. که ممکن است به اختلال در عملکرد بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون کمک کند. سوم: بعضی از آزمودنی ها از مصرف متادون انصراف داده بودند و آزمون ها قبل از مصرف دوز روزانه متادون انجام شده بود ( دارک، سیمز، مک دونالد و ویچز، ۲۰۰۰؛ نقل از مینتز، ۲۰۰۷).