-
- فرایند نوآوری مبتنی بر دانش افزایی و یادگیری است: فرایند نوآوری موجب تقویت دانش جدید می شود و متکی بر هوش و خلاقیت فردی و یادگیری متقابل است. و به دلیل سرعت تجربیات جدید حاصل از فرایند نوآوری، پیوند و ارتباط سریع و تنگاتنگ تمام افراد درگیر در امر نوآوری در هر نقطه از فرایند آن، ضروری است. برخی از نویسندگان فرایند نوآوری را فرایند بررسی موشکافانه و یادگیری[۵۵] می دانند. بدین معنی که شرکت ها محصولات خود را با بررسی دقیق بازارهای بالقوه شروع میکنند و یک نمونه اولیه از محصول را ارائه میدهند. سپس با یادگیری از بررسی های به عمل آمده دوباره به بررسی موشکافانه جهت توسعه محصول خود اقدام میکنند و این فرایند بررسی و یادگیری به صورت وظیفه ای مستمر در سازمان در میآید.
-
- فرایند نوآوری در تقابل با برخی فعالیت هاست: نوآوری اغلب مستلزم حذف برخی فعالیت ها در سازمان خواهد بود و به نوعی در تقابل با آن ها قرار میگیرد. برای مثال پی گیری و اجرای طرح موتور خنک کننده توسط هوا در شرکت هوندا[۵۶] منابع و وقت طرح توسعه موتورهای خنک کننده آبی را به خود اختصاص داد. برخی اوقات تقابل فعالیت ها با طرح های نو موجب به خطر افتادن قدرت و اساساً تهدیدی برای ائتلاف های درون سازمانی خواهد شد.
- فرایند نوآوری از مرزهای بخش های مختلف درون سازمانی و برون سازمانی فرآتر می رود: فرایند نوآوری مستلزم تبادل اطلاعات در بخش های مختلف سازمان و خارج از آن است و نیز واحد های مختلفی درگیر فرایند نوآوری میشوند. منبع بسیاری از ایده ها نیز فراتر از بخش های مختلف سازمان و ناشی از تبادل اطلاعات بین رشتههای مختلف است.
در مجموع فرایند نوآوری و ماهیت نوآوری پویا است و پویایی آن را می توان با منحنی S بیان نمود(شکل ۲-۴). منحنی S شمایی از رابطه بین تلاش برای بهبود محصول یا فرایند و نتایج حاصل از آن سرمایه گذاری میباشد. منحنیS نشان میدهد که منحنی یادگیری از سمت چپ نمودار شروع شده است و کاهش بازگشت سرمایه در سمت راست بالای نمودار نشان دهنده رسیدن به محدودیت های تکنولوژی است.
میزان تلاش برای
بهبود محصول
نتایج حاصله از سرمایه گذاری برای محصول جدید
شکل ۲-۴٫ رابطه میزان تلاش برای بهبود محصول و نتایج حاصل از سرمایه گذاری
بنابرین وقتی که شرکتی به این محدودیت برسد هر نوع پیشرفتی هزینه بر است و نهایتاًً به جایی میرسد که هیچ سودی از عملکرد به دست نمی آید. برای مثال بهبود تکنولوژی لوکوموتیو بخار در انگلستان در اوایل دهه ۱۹۵۰ ادامه داشت، بهبود تکنولوژی دیزل و کشش های الکتریکی در اواخر دهه ۱۹۴۰ حاکمیت مطلق لوکوموتیوهای بخار را از بین برد. رسیدن به چنین محدودیت هایی نشان میدهد که کدام تکنولوژی، محصول و یا فرایند تولید خطر منسوخ شدن را دارند. چنین اطلاعاتی میتواند برای پیشبینی تغییرات ضروری باشد و از صرف منابع بر روی چنین تکنولوژی هایی که بازده ندارد، جلوگیری کند. توانایی استراتژیک مدیریت برای تشخیص این محدودیت ها برای تعیین موفقیت و یا شکست سرمایه گذاری یک شرکت در مورد نوآوری حیاتی است. شناخت این محدودیت ها به شرکت کمک میکند تا در مورد تکنولوژی جدید و یا بهبود تکنولوژی فعلی اقدام نماید. در بسیاری از شرکت ها تلاش برای بهبود محصول و یا فرایند، به صورت مستمر صورت نمی گیرد و در نتیجه وقفه هایی در منحنی S رخ میدهد (شکل ۲-۵). برای مثال منحنی سمت راست شکل ۲-۵ نشان میدهد که وقفه در نوآوری جدید صورت گرفته که این امر ممکن است ناشی از توسعه تکنولوژی قدیمی و یا توسعه دانش فنی جدیدی باشد.
وقفه
تلاش برای
بهبود
محصول
نتایج حاصله از سرمایه گذاری برای محصول جدید
شکل۲-۵٫ وقفه بین دو نوآوری
کاهش این وقفه ها مستلزم عملیات تطبیقی و انعطافی از طریق نهادی کردن بهبود و نوآوری در شرکت میباشد. نهادی کردن نوآوری بدین معنی است که ارائه طرح های جدید و اجرای آن به صورت امری مستمر و بدون وقفه صورت گیرد و تمام افراد سطوح مختلف سازمان در آن درگیر باشند و به عبارتی ارائه طرح های جدید به چرخه رفتاری آن ها منتقل شده و به صورت یک هنجار در گروه و سازمان در آمده باشد (سلطانی تیرانی، ۱۳۸۷).
۲-۹-الگوهای نوآوری
۲-۹-۱-الگوهای نوآوری سازمانی
الگوهای سنتی توسعه نوآوری، روابط بین مراحل آن را خطی و مرحله به مرحله رو به جلو تلقی میکردند، ولی الگوهای جدید این روابط را غیر خطی، چرخه ای و تعاملی می دانند.
دو نمونه از الگوی سنتی و خطی توسعه فناوری، الگوی “فشار فناوری” یا “فشار علم”[۵۷] و “کشش بازار” یا “کشش تقاضا” [۵۸]میباشند. چنان که قبلاً نیز گفته شد، بعد از جنگ جهانی الگوی ذهنی سیاستمداران تحت تأثیر بیانیه “علم، مرز بی پایان” قرار گرفت که توسط وانوارد بوش[۵۹] در سال ۱۹۴۵ ارائه شد و توسعه علوم پایه از طریق توسعه دانشگاه ها و گسترش آموزش را در اولویت اول سیاست ها قرار میداد. الگوی فشار فناوری (شکل۲-۶) سال ها وجه غالب را در دیدگاه توسعه ای داشت.
علوم پایه
بازار یابی
تولید
مهندسی
فروش
شکل ۲-۶٫ الگوی نوآوری، الگوی فشار علم/ تکنولوژی
اما در تحلیل دقیقتر مشاهده می شود که اولاً دستاوردهای فناوری در جنگ جهانی دوم نشان از اهمیت هماهنگی بین دولت، دانشگاه و کاربران (در این مورد نظامیان) بوده و در شرایطی انجام گردیده که عزم ملی برای جهش های فناوری وجود داشت و به نوعی می توان آن را اقتصاد دستوری تلقی کرد. ثانیاًً بالاترین دستاوردها زمانی حاصل می شود که یک بازار بزرگ توسط متقاضیان هوشمند و جدی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، کاربر محوری را می توان مشخصه اصلی دستاوردهای بزرگ فناوری های نظامی و به ویژه پروژه منهاتن (بمب اتم، کشف هواپیمای دشمن) دانست.
در طول حدود دو دهه بعد، الگوی جدیدی مورد توجه اندیشمندانی مانند کارتر و ویلیامز[۶۰] و اشموکلر[۶۱] قرار گرفت که به مدل کشش بازار و یا کشش تقاضا معروف شد (شکل۲-۷).
توسعه
نیازهای بازار
تولید
فروش
شکل ۲-۷٫ الگوی نوآوری، کشش بازار/تقاضا