پ- انگیزش درونی: انگیزش درونی به مفهوم ارزشمندی خود تکلیف در نزد فرد و علاقه و تمایل درونی او برای یادگیری اشاره دارد. این ساختار می تواند با مفهوم ارزش در نظریه انتظار-ارزش و مفهوم هدفگرایی پیوند یابد. به اعتقاد نظریهپردازان انتظار-ارزش زمانی که پدیدهای از نظر فرد مهم و ارزشمند باشد انگیزهای به آن خواهد داشت و ارزش تکلیف به عنوان مشوق اشتغال به فعالیت تحصیلی که نشاندهنده ساختار مرکب از ادراک اهمیت، مفید بودن و علاقهمندی است، هست. هدفگرای نیز بر نقش هدف و مهم بودن و ارزشمند بودن آن در ایجاد انگیزه تأکید دارد. بنابرین، هر سه مقوله انگیزش درونی، ارزش و هدفگرایی بر دلایل و اهداف دانش آموزان برای فعالیت در تکلیف مربوط میشوند.
نظریه انگیزش پیشرفت
رویکرد کلاسیک به انگیزش پیشرفت (نظریه نیاز)
در بیشتر پژوهشهای مربوط به انگیزش پیشرفت از هنری موری، محققی که نقش اصلی را در تبیین این نظریه ایفا میکند نام میبرند. مهمترین خدمت موری به نظریه و پژوهش در شخصیت، استفاده او از مفهوم نیازها برای توضیح انگیزش و جهت رفتار است. نیاز شامل نیروی زیستی و شیمیایی موجود در مغز است که تواناییهای عقلانی و ادراکی را سازمان میدهد و هدایت میکند. نیازها میتوانند یا از فرآیندهای درونی مثل گرسنگی و تشنگی و یا از رویدادهای موجود در محیط سرچشمه بگیرند. نیازها سطحی از تنش را برمیانگیزانند. که ارگانیزم با ارضا کردن آن ها، آن را کاهش دهد. نیازها به رفتار نیرو میبخشند و آن را هدایت میکنند یعنی، آن ها رفتار را در جهت مناسبی برای برآوردن نیازها فعال میسازند. پژوهش موری او را بر آن داشت تا فهرستی از بیست نیاز را تنظیم کند، که نیاز به پیشرفت یکی از آن ها به شمار میرود. موری با فروید و نظریهپردازان دیگر موافق بود که مردم برای کاهش دادن تنش فیزیولوژیکی و روانشناختی عمل میکنند، اما این بدان معنی نیست که ما برای حالت بدون تنش تلاش میکنیم. طبق نظر موری، این فرایند اقدام برای کاهش تنش است که ارضاکننده میباشد و نه دستیابی به حالتی که کاملاً بدون تنش باشد. موری معتقد بود که هستی بدون تنش، خودش منبع اندوه است. ما به برانگیختگی، فعالیت و حرکت نیاز داریم که همه آن ها تنش را افزایش میدهند نه این که آن را کاهش دهند. ما تنش را تولید میکنیم. برای این که با کاهش دادن آن ارضا شویم. موری معتقد بود که حالت ایدهآل ماهیت انسان، مستلزم داشتن سطح به خصوصی از تنش برای کاهش دادن است. موری قبول داشت که رویدادهای کودکی میتوانند بر رشد نیازهای خاص تأثیر بگذارند و بعداً در زندگی، آن نیازها را برانگیزند. او این تأثیر را فشار[۴۵] نامید، زیرا یک شی یا رویداد محیطی به فرد فشار میآورد تا به شیوه خاصی رفتار کند. به خاطر امکان تعامل بین نیاز و فشار، موری مفهوم (تما)[۴۶] را معرفی کرد. تما عوامل شخصی (نیازها) را با عوامل محیطی که به رفتار فشار میآورند یا آن را برمیانگیزند (فشارها)، ترکیب میکند. همه نیازها انرژی تولید میکنند. تفاوت یک نیاز با نیاز دیگر در تأثیر جهتدار آن بر رفتار است. برای مثال میدانیم که نیاز گرسنگی با نیاز تشنگی تفاوت دارد، اما تفاوت آن ها در مقدار انرژی که تولید میکنند نیست، بلکه در این است که گرسنگی میتواند توجه و رفتار را به سمت جستجوی کردن غذا به جای آب هدایت کند. اگر چه موری اثر تجربیات کودکی بر رفتار جاری را قبول داشت، ولی مردم را به صورت اسیران گذشته تصور نکرد. بلکه رویدادهای زمان حال و آرزوهایمان برای آینده رفتار ما را نیز تعیین میکنند. برخی از روانشناسان، طبقهبندی نیازهای موری را بیش از حد پیچیده میدانند و معتقدند که مقدار زیادی همپوشی بین نیازها وجود دارد (شولتز، ۱۳۸۹).
شخصیت دیگری که در زمینه نظریه انگیزش پیشرفت اهمیت دارد، مککلند[۴۷] است وی با توجه به نظر فروید مبنی بر این که تخیل بهترین چیزی است که میتوان تأثیر آن را بر انگیزه بررسی کرد، میپذیرد که تست اندریافت موضوع (TAT)[48] مناسبترین وسیله برای اندازهگیری انگیزش پیشرفت است. وی با همکاران خود در سال ۱۹۵۳، پژوهشهای منظمی را در زمینه انگیزش پیشرفت انجام داد (خداپناهی، ۱۳۸۹).
نظریه یادگیری اجتماعی
راتر مانند اتکینسون و برخلاف نظریهپردازان تقویت محض، عقیده دارد که افکار بر رفتار پیشرفت تأثیر میگذارد. او معتقد است که پاداش به خودی خود، فراوانی رفتار را افزایش نمیدهد، بلکه باورهای فرد در مورد پاداش مهم است. اگر افراد بر این باور نباشند که دریافت پاداش به خاطر انجام کار است، آن ها در آینده انتظار نخواهند داشت که رفتارشان، پاداش به همراه داشته باشد. در نتیجه پاداش بر رفتار آینده تأثیر نخواهد داشت (استیپک، ۱۳۸۵).
این نظریه از چهار متغیر اصلی تشکیل شده است: ۱- توان رفتار ۲- انتظار ۳- ارزش تقویت ۴- موقعیت روانی
۱- توان رفتار یعنی این احتمال که از تمام رفتارهایی که میتوان در یک موقعیت معین انتخاب کرد و آن ها را نشان داد، یک رفتار یا پاسخ خاص داده خواهد شد. برای مثال وقتی در جشنی شرکت میکنیم و تمایل داریم با فرد خاصی آشنا شویم، یک احتمال این است که به سوی او رفته، خود را معرفی کنیم و احتمال دیگر این است که صبر کنیم تا موقعیتی به وجود آید که به وی معرفی شویم. وقوع هر یک از این رفتارها در موقعیت جشن به احتمال ظهور یا پتانسیل رفتار بستگی دارد. بنابرین پتانسیل رفتار یک مفهوم نسبی است که بایستی در مقایسه با پتانسیل انواع رفتارها در یک موقعیت معین مدنظر قرار گیرد. به همین دلیل رفتار از دیدگاه راتر یک مفهوم وسیع است که فعالیتهای شناختی و اخلاقی را نیز در بر میگیرد (خداپناهی، ۱۳۸۹).
۲- انتظار اشاره دارد به عقیده ما درباره این که اگر در یک موقعیت معین به شیوه خاصی رفتار کنیم میتوانیم پاداشی را که به دنبال آن خواهد آمد، پیشبینی نماییم. ما این عقیده یا انتظار را بر حسب احتمال وقوع صفر تا صد درصد تقویتکننده تشکیل میدهیم.
۳- ارزش تقویت به درجه ترجیح شما برای یک تقویت بر تقویت دیگر اشاره دارد.
(E, Rv) f=Bp (ارزش تقویت و انتظار تقویت) تابع= پتانسیل رفتار
۴- موقعیت روانی: راتر میگوید ما به طور پیوسته به محیطهای درونی و بیرونیمان واکنش میدهیم، و خود این نیروها همواره روی یکدیگر اثر میگذارند. راتر این را موقعیت روانی مینامند، زیرا ما طبق ادراک روانی خود از موقعیت به محرک بیرونی، پاسخ میدهیم.
بنا به نظر راتر، انگیزش عمده ما در زندگی، به حداکثر رساندن تقویت مثبت و به حداقل رساندن تنبیه در تمام موقعیتهاست (شولتز، ۱۳۸۹).