مفهوم حساسیت اضطرابی، با مقیاس حساسیت اضطرابی (ASI) اندازهگیری میشود و توانسته است مبنایی نظری برای دیدگاه آسیبپذیری در گسترش و حفظ اضطراب ایجاد کند؛ مطالعات نشان میدهند که شاخص حساسیت اضطرابی از سه زیر مقیاس تشکیل شده است:
۱- ترس از نشانه های بدنی ۲- ترس از عدم کنترل شناختی و ۳- ترس از نشانه های اضطراب
قابل مشاهده توسط دیگران. مطالعات نشان میدهند که عامل ترس از احساسات بدنی پیشبینی کننده قوی پاسخهای ترس در اختلال پانیک است. عامل ترس از عدم کنترل شناختی اصولاً با اختلال اضطراب فراگیر و افسردگی ارتباط دارد؛ و به طور ویژهای این خرده مقیاس، با گسترش اختلال اضطراب فراگیر در ارتباط است. ترس از عدم کنترل شناختی در مقیاس حساسیت، اضطرابی همسان با ارزیابیهای گزارش شده نگرانی در اختلال اضطراب فراگیر است و این ترسها ممکن است نشانه های نگرانی در اختلال اضطراب فراگیر را تقویت کنند. عامل سوم، یعنی ترس از نشانه های اضطراب قابل مشاهده توسط دیگران، اصولاً با ترسهای اجتماعی مرتبط است (اولاتونجی[۸۵] و همکاران، ۲۰۰۵). این عامل شناختی خطر ایجاد علایم اضطراب، حملات پانیک غیر منظره و همچنین اضطراب مرضی (به عنوان مثال، اختلال پانیک) را افزایش میدهد (تیلور، ۲۰۰۰). علاوه بر این نقش حسیاست اضطرابی در گسترش و تداوم اختلال استرس از سانحه (PTSD) (تیلور، ۲۰۰۳)، اختلال اضطراب فراگیر، وسواس فکری- عملی، اضطراب اجتماعی (دیکان و آبراموتیز[۸۶]، ۲۰۰۶) مشخص شده است.
احساسات بدنی همراه با اضطراب در همه اختلالات اضطرابی و در چندین زمینه رخ میدهد که ممکن است با درجات گوناگونی از تجربه چنین احساساتی در ارتباط باشد. برای مثال نشانه های ضربه در اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) با واکنشپذیری فیزیولوژیکی به شدت در ارتباط است (پل، ۲۰۰۷). همانند اختلال پانیک، ممکن است نشانه های بدنی حساسیت اضطرابی در اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) نیز بالا باشد. یعنی، ترس از نشانه های بدنی ممکن است به عنوان یک بیماریپذیری شناختی عمل کند. در رویارویی با حوادث آسیبزا دامنه وسیعی از احساسات بدنی تجربه میشود. ترس از احساسات بدنی ممکن است در طول و یا در هنگام یادآوری حادثه آسیبزا، واکنش هیجانی ایجاد کند. در حالی که ترس از احساسات بدنی، در هنگام مواجهه با حوادث آسیبزا، پاسخهای خود مختار فراهم میآورد، حساسیت اضطرابی در مواجهه با عدم کنترل شناختی، با اجتناب از حوادث آسیبزا عمل میکند. این یافته ها نشان میدهند که حتی با وجود اختلال اضطرابی، ابعاد مختلف حساسیت اضطرابی، عملکردهای مختلفی دارند (وجانویچ، زولنسکی و برنشتاین، ۲۰۰۸، به نقل از شاهجویی، ۱۳۸۹). دیکان و آبرامووتیز[۸۷] (۲۰۰۶) در مطالعه ای که حساسیت اضطرابی را در افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی (اضطراب اجتماعی ، وسواس فکری عملی ،اضطراب فراگیر وپانیک ) و افراد بهنجار بررسی کردند، اظهار داشتند که افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی ،حساسیت اضطرابی بالاتری را نسبت به افراد بهنجار گزارش میکنند و در این بین افراد مبتلا به اختلال پانیک و اضطراب اجتماعی بیشترین حساسیت اضطرابی را گزارش میکنند.
رکتور ،شیمیزو و لیبمن[۸۸] (۲۰۰۷) در پژوهشی که به بررسی جنبههای مختلف حساسیت اضطرابی در بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی (اضطراب فراگیر ،اضطراب اجتماعی و پانیک ) پرداختند ،دریافتند که افراد مبتلا به اختلال پانیک حساسیت فیزیکی بیشتری از دو گروه مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی و اضطراب فراگیر تجربه میکنند درحالی که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر حساسیت شناختی بیشتری از دو گروه دیگر تجربه میکنند و افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی ،حساسیت اجتماعی بیشتری از دو گروه دیگر تجربه میکنند.
همچنین در مطالعه ای دیگر که میچایل، ویتون[۸۹]، دیاکون و همکاران (۲۰۱۲) ابعاد حساسیت اضطرابی را در اختلالات اضطرابی شامل اختلال پانیک، اختلال وسواسی –اجباری، اضطراب فراگیر، اضطراب اجتماعی، فوبی خاص، اضطراب سلامتی و گروه کنترلی متشکل از دانشجویان دانشگاه بررسی کردند، نمرات کل حساسیت اضطرابی آشکار کرد که تمام گروه بیماران نمرات بالاتری از افراد گروه کنترل کسب کردند که نشان میدهد حساسیت اضطرابی قویا با اختلال های اضطرابی مرتبط است. از طرف دیگر دریافتند که نمرات عامل نگرانی های اجتماعی در اختلال اضطراب اجتماعی و اختلال پانیک بالاتر از بقیه بیماران بود، همچنین نمرات در عامل نگرانی های جسمانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب سلامتی و اختلال پانیک بالاتر از بقیه افراد بود و نمرات عامل نگرانی های شناختی به ترتیب در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، پانیک و وسواسی – اجباری و اضطراب اجتماعی بالاتر از بقیه افراد بود.
علاوه براین داده ها مطالعات روش مقطعی نشان داده است که اختلال استرس پس از سانحه با سطوح بالای حساسیت اضطرابی مرتبط است که قابل مقایسه با اختلال های اضطرابی دیگر است (تیلور، کوخ و مک نالی ،۱۹۹۲). برای مثال در مطالعه ای که لانگ ،کندی و اشتین [۹۰](۲۰۰۲) انجام دادند دریافتند که زنانی که به دنبال تجاوز جنسی به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا میشوند سطوح بالایی از حساسیت اضطرابی را نسبت به زنانی که پس از تجاوز جنسی به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا نمی شوند، نشان میدهند. همچنین در مطالعه ای که فدوروف[۹۱]و همکاران (۲۰۰۰) انجام دادند دریافتند که حساسیت اضطرابی با شدت اختلال استرس پس از سانحه رابطه دارد و کاهش حساسیت اضطرابی بعد از درمان شناختی – رفتاری با کاهش نشانه های اختلال استرس پس از سانحه مرتبط بود. همچنین در مطالعه ای دیگر که امینه، سنگیز و ساواش[۹۲] (۲۰۰۸) در ترکیه بر روی کودکان و نوجوانان انجام دادند به این نتیجه رسیدند که حساسیت اضطرابی ممکن است خطر بروز اختلال استرس پس از سانحه را به دنبال تجارب آسیب زا افزایش دهد.
۲-۱۴-نگرانی