از آنجایی که انسانها در ابعاد مختلف دارای تفاوت هایی میباشند و این تفاوت ها در توانایی ها، استعدادها، رغبت ها و سرانجام در شخصیت افراد نمود مییابد، شناخت ویژگی های شخصیتی دانشآموزان و هدایت آن ها در انتخاب رشته تحصیلی این امکان را فراهم می آورد تا آن ها با شناخت و آگاهی، مسائل را با علایق و صلاحیت های خود تطبیق داده، و از نظر روحی و روانی محیط زندگی و زمینههای شغلی و تحصیلی خود را ایمن سازند و در آن محیط، توانایی ها و مهارتهای خویش را به کار گیرند و استعداد های واقعی خود را به منصه ظهور برسانند. توجه به رغبت های مختلف تحصیلی و ویژگی های شخصیتی افراد موجب هدایت آن ها در زمینههای تحصیلی و شغلی مناسب و افزایش انگیزه و توانمندی آن ها میگردد (مرادی بانیارانی، ۱۳۸۴).
بنابرین یکی از مهم ترین عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، ویژگی های روانی و شخصیتی آنان است. هر فردی برای ورود به اجتماع و در نتیجه رویارویی با موقعیت های گوناگون و افراد مختلف (از نظر فرهنگی، اقتصادی، طبقه اجتماعی و …) به ابزارهایی مانند ساختارهای روانی و ویژگی های شخصیتی خاصی مجهز است(کملمیر[۷] و همکاران، ۲۰۰۵). این ابزارهای روانی میتوانند در مقابله با رویدادهای مختلف زندگی به وی کمک کنند. این ساختارهای روانی نه تنها تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند خانواده، جامعه، گروه همسالان و … قرار دارند، بلکه به صورت متقابل، این عوامل را نیز تحت تأثیر قرار میدهند (باری، لکی و اورهک[۸]،۲۰۰۷).
این ویژگی های شخصیتی در حقیقت به عنوان محرکه های خلق و خو، برای دست یابی به هدف تلقی میشوند. به این معنا که این خصوصیات انسان را مستعد انجام رفتارهای مختلف، در موقعیت های خاص می نمایند(پروین،۱۳۷۴). به طوری که بعضی افراد در مواجهه با مشکلات در خود فرو میروند و برخی دیگر به ابراز احساسات و هیجانات خود می پردازند و از دیگران کمک می طلبند و بالاخره بسته به نوع شخصیت، هر کسی در مقابل فشارهای روانی واکنش خاصی دارد و به تبع آن، از میزان معین سلامتی برخوردار است (هرن و میشل[۹]، ۲۰۰۳؛ نقل از محمدی،۱۳۸۵).
کیفیت افکار دانش آموزان برای یادگیری بسیار مهم است. دانش آموزان در پردازش، رمزگذاری، فراخوانی، سازماندهی و همچنین نحوه به کار گیری اطلاعات آموخته شده با هم متفاوت هستند. برخی از آن ها یادگیرندگان متفکر هستند و برخی دیگر اطلاعات را به صورت کاملا سطحی پردازش میکنند(کوماراجو[۱۰] و همکاران،۲۰۱۱).
تحقیق حاضر در زمینه بررسی ویژگی های شخصیتی و سبک های یادگیری دانش آموزان، و چگونگی رابطه میان این دو متغیر به انجام رسیده و در پی پاسخ گویی به این سؤال است « آیا این تفاوتهای فردی در ترجیح سبک های یادگیری و عمق پردازش اطلاعات، به شخصیت افراد ارتباط دارد؟ ».
۱-۲ بیان مسأله
یادگیری یکی از مهم ترین زمینه ها در روانشناسی امروز و در عین حال یکی از مشکل ترین مفاهیم برای تعریف کردن است. با توجه به پیچیدگی موضوع یادگیری تعاریف گوناگونی از آن ارائه شده است که معروف ترین آن ها تعریفی است که کیمبل[۱۱] (۱۹۶۱) از یادگیری ارائه داده است. او معتقد است که یادگیری عبارت است از تغییرات نسبتا پایدار در رفتار یا توان رفتاری(رفتار بالقوه) که از طریق تجربه حاصل می شود و شامل حالتهای موقتی بدن نمی شود مانند آنچه بر اثر بیماری، خستگی یا دارو پدید میآید(سیف، ۱۳۸۵،ص۳۰).
عوامل بسیاری بر یادگیری تأثیر میگذارند. از جمله این عوامل که فرد با خود به محیط یادگیری میآورد، روش ها یا همان سبک های یادگیری است. اگرچه تمام انسانها توانایی یادگیری دارند اما میزان و نحوه یادگیری انسانها، حتی در موقعیتی یکسان، متفاوت است. شاید یکی از مهم ترین دلایل آن، روش های یادگیری متفاوت آنان باشد. این روش ها تعیین میکند که در برخورد با یک موقعیت، فرد چه مدت، به چه چیزی و به چه میزانی توجه میکند (الهی و همکاران، ۱۳۸۳).
سبک های یادگیری دارای انواع گوناگونی هستند که روی هم رفته می توان آن ها را به سه دسته کلی سبک های یادگیری شناختی، عاطفی و فیزیولوژیک تقسیم کرد(سیف،۱۳۸۷). سبک های یادگیری شناختی عبارتند از طریقی که شخص موضوعات را ادراک میکند، اطلاعات را به خاطر می سپارد، درباره مطالب می اندیشد و مسائل را حل میکند. این سبک ها بسیار متنوع اند و مهمترین آن ها عبارتند از سبکهای وابسته به زمینه[۱۲] و نابسته به زمینه[۱۳] ، سبک های مفهوم سازی، سبک های پردازش کننده کلامی در برابر پردازش کننده دیداری، سبک های گشودگی به تجربه و انعطاف ناپذیری، سبک های سنت گرایی در مقابل خرد گرایی (فراهانی،۱۳۷۸)، و سبک های یادگیری همگرا[۱۴]، واگرا[۱۵]، جذب کننده[۱۶] و انطباق یابنده[۱۷] (کلب[۱۸]،۱۹۸۵). در این تحقیق از دسته بندی اخیر استفاده شده که دیوید کلب آن را ارائه داده است.
به طور کلی رویکردهای یادگیری افراد نه تنها با محیط های یادگیری و ویژگی های فردی شان همبسته است، بلکه کارکرد سبک های تفکر آنان، شخصیت های شغلی و ویژگی های شخصیتی نیز در این زمینه نقش دارند(کدیور،۱۳۸۸، ص۲۹۶).
با توجه به موارد فوق می توان اهمیت مطالعه در زمینه رابطه میان عوامل شخصیت و یادگیری را دریافت، چنان که در تاریخ روانشناسی مطالعات بسیاری در این زمینه انجام شده است. برخی از روانشناسان در زمینه رابطه بین ویژگی های شخصیتی و سبک های یادگیری بررسی هایی به عمل آورده اند، از جمله؛ کوماراجو و همکاران (۲۰۱۱) با بررسی رابطه پنج عامل بزرگ شخصیت، سبک های یادگیری و موفقیت تحصیلی دانش آموزان دریافتند دو مورد از پنج صفت بزرگ شخصیت (با وجدان بودن و موافق بودن) با هر چهار سبک یادگیری همبستگی مثبت دارد. ناتالیانیس[۱۹] (۲۰۱۰) تأثیر خصوصیات شخصیتی (مانند شخصیت ، استعداد و جنسیت) را بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان (معدل) مطالعه نمود و دریافت که تمامی این پنج صفات بزرگ، به جز ثبات عاطفی وسبک یادگیری، رابطه معنی داری با شایستگی یادگیری درک شده دانش آموزان دارند. بنابرین انتظار می رود که بین ویژگی های شخصیتی و سبک های یادگیری رابطه وجود داشته باشد.
این عقیده که سبک های یادگیری افراد میتواند با شخصیت آن ها مرتبط باشد، عقیده جدیدی نیست. به عنوان مثال میسیک[۲۰] (۱۹۹۶) اشاره میکند که سبک یادگیری افراد میتواند به عنوان «ویژگیهای ثابت در فرایند پردازش اطلاعات که حول محور علایق شخصی فرد گسترش مییابد» در نظر گرفته شود. تحقیقات اخیر نیز نتایجی را در تأیید این فرض که ترجیحات یادگیری افراد با شخصیت آن ها همبسته است، یافته اند (بوساتو[۲۱] و همکاران،۱۹۹۹و۲۰۰۰).