|
|
• فعالیت مؤسسات رتبهبندی: ایجاد تسهیلات برای فعالیت مؤسسات رتبهبندی (کردلویی و جعفرپور‚ ۱۳۹۳).
۲-۷-۲) حاکمیت شرکتی درونسازمانی
حاکمیت شرکتی درونسازمانی، سیستمی است که در آن شرکت های فهرست بندی شده یک کشور تحت مالکیت و کنترل تعداد کمی از سهامداران اصلی هستند. این سهامداران ممکن است اعضای خانواده موسس یا گروه کوچکی از سهامداران مانند بانک های اعتباردهنده، شرکت های دیگر یا دولت باشند.
به سیستمهای درونسازمانی به دلیل روابط نزدیک رایج میان شرکتها و سهامداران عمده آن ها، سیستمهای رابطهای نیز گفته میشود. اصولاً در اینگونه سیستمهای حاکمیت شرکتی به دلیل تحقق نیافتن تفکیک محتوایی مالکیت از مدیریت و تاثیر سایر عوامل محیطی، پاسخگویی در سطح پایینی قرار دارد. دور نبودن فیزیکی و ذهنی سهامدار عمده از شرکت در این مورد نقشی اساسی ایفا میکند و در نتیجه پاسخگویی به مثابه وظیفه مدنظر مدیران حرفهای نیست. در نتیجه فقط الزام قانونی، موجب رعایت آن درحد و حدود الزام قانونی است. هر چند در مدل حاکمیت شرکتی درونسازمانی به واسطه روابط نزدیک میان مالکان و مدیران، مشکل نمایندگی کمتری وجود دارد، ولی مشکلاتت جدی دیگری پیش میآید. به واسطه سطح تفکیک ناچیز مالکیت و کنترل(مدیریت) در بسیاری از کشورها(مثلاً به دلیل مالکیت خانواده های موسس) از قدرت سوء استفاده میشود.سهامداران اقلیت نمیتوانند از عملیات شرکت آگاه شوند. شفافیت کمی وجود دارد و وقوع سوءاستفاده محتمل به نظر میرسد. معاملات مالی، مبهم و غیرشفاف است و افزایش سوءاستفاده از منابع مالی، نمونه هایی از سوء جریان ها در این سیستم ها شمرده میشوند. در واقع، در بسیاری از کشورهای آسیای شرقی، ساختارهای تمرکز افراطی مالکیت و نقاط ضعف مربوط به حاکمیت شرکتی به خاطر شدت بحران آسیایی در سال ۱۹۹۷ مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
در زمان بحران آسیایی، سیستم های حاکمیت شرکتی در کشورهای آسیایی شرقی به جای مدل برونسازمانی بیشتر در گروه درونسازمانی قرار داشتند. حمایت قانونی ضعیفتر از سهامداران اقلیت در بسیاری از کشورهای آسیای شرقی به سهامداران اکثریت امکان داد تا هنگام بحران به اختلاس و سوء استفاده از ثروت سهامداران اقلیت بپردازند. بررسی های بعدی نشان میدهد که چگونه چند کشور از آسیای شرقی، تلاش کردهاند تا سیستم های حاکمیت شرکتی خود را از طریق تغییر در قانون شرکت ها از زمان بحران آسیایی اصلاح کنند.
برخی از مکانیزم های درون سازمانیعبارتند از :
• هیات مدیره: انتخاب و استقرار هیات مدیره توانمند، خوش نام و بی طرف
• مدیریت اجرایی: تقسیم مسئولیت ها بین مدیریت اجرایی و استقرار نرمافزارهای مناسب
• مدیریت غیراجرایی: ایجاد کمیتههای هیات مدیره از مدیران مستقل و غیراجرایی(شامل کمیته حسابرسی، حقوق و… )
• کنترل های داخلی: طراحی، تدوین و استقرار کنترل های داخلی مناسب (مالی، حقوقی، مدیریت ریسک، حسابرسی داخلی و … )
• اخلاق سازمانی: تدوین و گسترش آیین رفتار حرفهای و اخلاق سازمانی
هریک از این مکانیزم ها، برفرآیندها و فعالیت های شرکت ها نظارت دارند و موجب ارتقای پاسخگویی و دستیابی به سایر هدف های حاکمیت شرکتی میشوند(کردلویی و جعفرپور‚ ۱۳۹۳).
جدول۲-۱ روابط نظارت و پاسخگویی برقرار شده از طریق مکانیزم های داخلی و خارجی را نشان میدهد.
سهامداران و سایر ذی نفعان
مکانیزم های خارجی
مکانیزم های داخلی
مدیریت شرکت
پاسخگویی
نظارت نظارت
جدول ۲-۱-روابط برقرار شده از طریق مکانیزم های داخلی و خارجی
سازوکارهای داخلی حاکمیت شرکتی در یک شرکت، شامل انواع گوناگون توافقات سازمانی و رویههای مورد استفاده توسط شرکتها در جهت توازن قدرت و مسئولیتها بین سهامداران، اعضای هیئتمدیره، مدیران اجرایی و کارکنان شرکت است (بیسلی و همکاران[۲۶]، ۲۰۰۰ و فلو و همکاران[۲۷]، ۲۰۰۱) که در این بین ساختار مالکیت، ساختار هیئتمدیره، اندازه هیئتمدیره، وجود مدیران غیرموظف در بین اعضای هیئتمدیره، خصوصیات کمیته حسابرسی و یکسانی مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره از مهمترین عوامل تعیینکننده و اثرگذار در بین سازوکارهای حاکمیت شرکتی به حساب میآیند (کارسلو و نیل[۲۸]، ۲۰۰۰؛ کوهن و همکاران[۲۹]، ۲۰۰۲ و لیو و سان[۳۰]، ۲۰۰۵).
۲-۹)ترکیب هیئت مدیره
شرکتها در بیشتر کشورها هیئت مدیره دارند. هیئت مدیره به ویژه مسئول حفظ منافع سهامداران است و اساساً برای استخدام، اخراج، نظارت و پاداش دادن به مدیریت به وجود می آید، که همگی در جهت حداکثر کردن ارزش برای سهامداران است. هیئت مدیره می تواند شامل افراد درون سازمانی باشد که در بعضی موارد آنها یا هوادارانشان اکثریت هیئت مدیره را تشکیل می دهند. افزون بر این، غیرعادی نیست که مدیر عامل رئیس هیئت مدیره باشد. سرانجام، ماهیت فرایند انتخاب اعضای هیئت مدیره به گونه ای است که اغلب مدیران دست قدرتمندی در تعیین اعضای بعدی آن دارند. مسائل اساسی مربوط به هیئت مدیره که در امریکا مورد مطالعه قرار گرفتهاند، شامل ترکیب اعضای هیئت مدیره و پاداش مدیران اجرایی است. ویژگیهای مربوط به ترکیب اعضای هیئت مدیره شامل اندازه و ساختار آن: تعداد مدیرانی که هیئت مدیره را تشکیل میدهند، نسبت اعضای غیرموظف هیئت مدیره و ترکیب نقش مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره است (حسینی، ۱۳۸۶: ۵۰).
هیئت مدیره یکی از ارکان حاکمیت در شرکتهای امروزی به شمار میروند که اغلب از آن ها به عنوان اهرم اجرایی حاکمیتی شرکت و مسئول نظارت و سیاست گذاری در شرکتها یاد می شود(هیوز‚ ۲۰۰۷).اعضای هیئت مدیره اغلب توسط مالکان سهام انتخاب میشوند‚ در حالی که در برخی سیستم های حاکمیتی نوین‚ مجموعه نظرات کارکنان‚ نهادهای دولتی‚ سرمایه گذاران و عرضه کنندگان نیز در انتخاب آنان تاثیرگذار است.هیئت مدیره ها اغلب گروهی از افرادند که حق نظارت‚ کنترل‚ سیلست گذاری های کلان و ”حاکمیت‟ بر یک شرکت خاص را بر عهده دارند(هلمز[۳۱]‚ ۲۰۰۵).
کلارک (۱۹۹۲) در پاسخ به طرح این گونه مسائل چنین استدلال میکند که اشتباه در این است که میزان تأثیر روش های موضعی را با انگیزه ارزیابی کنیم. چرا که نتیجه موفقیت آمیز در هر جرمی حتی در مواردی که مرتکب تصمیم به ارتکاب آن گرفته رابطه تنگاتنگی با موجود بودن فرصت یا روش انجام و حتی طبیعت آن دارد.
در سال ۱۹۷۰ در انگلستان کاهش بسیار زیادی در میزان خودکشی (که در بسیاری موارد مشکوک به قتل بوده اما غیرقابل اثبات) رخ داد که این کاهش نتیجه حذف سوختهای حاوی دی اکسید کربن از سوخت منازل بوده چرا که بعداً در تحقیقی توسط کلارک و می هیو روشن شد که بیشترین و معمول ترین روش خودکشی بازگذاشتن شیرگاز بخاری منزل هنگام خواب در محیط سربسته و بدون منفذ بوده که روش بسیار ساده، کم خرج، بی سر و صدا و بدون درد برای خودکشی بوده است.
علاوه بر این، افرادی که قائل به اجتناب ناپذیر بودن پدیده جابجایی هستند بیش از هر چیز تحت تأثیر یک منظر خاص از فرایند ارتکاب جرم قرار دارند که وقوع جرم در آن محصول نوعی اجبار (اعم از اجبار مبتنی بر عوامل فردی یا اجتماعی) معرفی میگردد و در ادبیات جرم شناختی به مدل جزمیت یا جبرگرایی (Determinism) موسوم است. در حال که چنان که در قسمتهای بعدی نشان داده خواهد شد، واقعیت غیر از این است و تصمیم به ارتکاب بسیاری از جرایم یک تصمیم کور نیست بلکه تا حد زیادی به شرایط و موانع اطراف بستگی دارد. درست به همین دلیل است که مفهوم تعدیل شده و کم و بیش مقبول تر جزمیت و جبرگرایی درارتکاب جرم تحت عناوینی همچون سوق داده شدن، کشیده شدن یا رانده شدن به دنیای جرم (Drift/Drive Model) مطرح شده است. لذا برای نیل به یک سیاست پیشگیری کار بایستی بین مراحل ورود به دنیای جرم و مراحل نهایی تصمیم گیری و عملی کردن آن تصمیم تفکیک قائل شد و نیروی خود را به منظور پیشگیری در همین مرحله اخیر به کار گرفت (صفاری، انتقادات وارده بر پیشگیری وضعی از جرم، ص ۲۰۰).
پس از بیان این مقدمه کلی حال برای روشن تر شدن موضوع به تجزیه و تحلیل بیشتر دو ایراد اشاره شده پرداخته و به دنبال آن به برخی دیگر از خدشه هایی که ممکن است به رویکرد پیشگیری وضعی وارد گرد اشاره ای خواهیم نمود.
تصور می شود که در این گونه موارد به دلایل عدیده، معمولاً پیشگیری مشل یا غیرممکن است زیرا هیچ کس نمیداند کسی قرار است به عنوان یک همسر خائن کشته شود و حتی در صورت مشخص بودن، امکانات حفاظت از او وجود ندارد و یا اگر ممکن باشد دستگاه های رسمی (مثل پلیس و قوه قضائیه) در این مورد (به دلیل عدم وجود تکلیف قانونی صریح) کمتر قبول مسئولیت می نمایند و در موارد نادر قبول مسئولیت (مثل حفاظت از شخصیتها یا تهدید) ممکن است چنین حفاظتی از نظر هزینه بسیار گران تمام شود و حتی به حقوق و آزادیهای دیگران لطمه وارد سازد. حقیقت این است که چنین احتمالی (یعنی عدم امکان پیشگیری از طریق اقدامات موضعی یا وضعی) بیش از آن که واقعی باشد مبتنی بر فرض و احتمال است. زیرا هیچ تصمیمی خصوصاًً در مورد ارتکاب چنین جرایمی به طور آنی اتخاذ نمی گردد و در آن واحد نیز اجرا نمی شود.همین عامل زمان میتواند بسیاری از چیزها را عوض کرده و بر تصمیم مرتکب تأثیر بگذارد یا دست کم فعلیت یافتن آن را ممتنع گرداند که همین امر میتواند در پیشگیری از وقوع جرم منظور بسیار مؤثر باشد.
وانگهی، همان طور که اشاره شد موارد زیادی وجود دارد که در آن جرایمی از این قبیل با شگردهای موضعی پیشگیری شده اند. به عنوان مثال می توان به برخی جرایم تروریستی و هواپیماربایی اشاره کرد که با حفاظت شخص یا خط هوایی مورنظر، جرم منظور هرگز اتفاق نیفتاده یا میزان آن بسیار کاهش یافته است. برخلاف این گونه جرایم که پیشگیری از آن ها ممکن است در مواردی موفقیت آمیز نباشد و جابجایی هم در آن صورت نمی گیرد، در جرایمی مثل سرقت امکان پیشگیری خیلی بیشتر است و لذا امکان جابجایی نیز وجود دارد زیرا در مورد اول شخص خاصی هدف است اما در مورد دوم هدف دسترسی به سود مادی است که از هر هدفی میتواند حاصل شود. مثلاً اگر در جرم سرقت از منزل برخی اهداف احتمالی مورد محافظت سخت قرار گیرند و قابل دسترسی یا دستبرد نباشند یا حداقل مشکل تر از سایر آماج مشابه باشند، در این صورت منازل دیگر میتوانند جانشین شوند و برای مرتکب هم فرق نمی کند که شیئی یا مالی که هدف اوست را از کدام منزل یا از کدام فرد برباید. این همان چیزی است که اصطلاحاً به آن «جابجایی» گفته می شود و به عنوان ایراد اساسی دوم به رویکرد پیشگیری وضعی مطرح است. بحث را با تبیین آن و پاسخهای موجود از جمله دفاعیات مدافعین رویکرد وضعی ادامه میدهیم.
کرنیش و کلارک (۱۹۸۶) در پاسخ به این ایراد میگویند در برداشتهای جبری از رفتار انسانی مبتنی بر نیازهای درونی فرد (مثل نظریات فروید، ۱۹۴۰ و لرنز، ۱۹۶۶) یا مبتنی بر مسائل زیستی و ارثی یا مبتنی بر یادگیری در دوران صغر، جرم محصول غیرقابل اجتناب عوامل درونی و بیرونی است فلذا جابجایی اجتناب ناپذیر خواهد بود.
جابجایی محصول تصمیم (آگاهانه) مرتکب فرض می شود چرا که او با اراده و نیت خود سود و زیان جرایم جانشین یا اهداف جانشین را خواهد سنجید. در نتیجه جابجایی در مواردی که این محاسبه به سود مجرم باشد ممکن است (فقط ممکن و حتمی نیست) رخ دهد و در سایر موارد حتماً چنین نخواهد شد.
وقتی اغلب آماجها یا فرصتها به نحوی از مرتکبین احتمالی گرفته شود یا به عبارتی مورد محافظت قرار گیرند احتمال ارتکاب جرم توسط آن ها بسیار کاهش مییابد.
از مطالعاتی که در زمینه تأثیر برخی عوامل و متغیرها بر روی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان انجام گرفته است چه می توان فهمید؟ کشف اثرات متغیرها بر پیشرفت تحصیلی موضوع ساده ای نیست. نتایج پژوهش ها بر روی روابط و همبستگی ها باید در عمل مورد آزمایش قرار گیرند. هر یک از نتایج باید به دفعات متعدد به وقوع پیوندد تا بتوان نسبت به صحت آن ها اطمینان حاصل کرد. مطالعات کیفی که بر پایه روش های مشاهده ای و تکنیک های مصاحبه انجام میگیرد، این امکان را به پژوهشگر میدهد که به نکات ظریفی که در کلاس نقش دارند و بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان موثرند دست یابد. لذا تشخیص آن ها جز با به کارگیری این روش ها ممکن نیست (جلالی و نظری، ۱۳۸۶).
نقش عزت نفس در پیشرفت تحصیلی
هر معلمی شاید این تجربه را داشته باشد که وقتی برای اولین بار وارد کلاس میشود و سؤالهایی را میپرسد، بعضی از دانشآموزان بلافاصله دست بلند میکنند و داوطلب پاسخگویی میشوند و پارهای خاموش مینشینند و فقط با نگاه و دقت، جریان کلاس را دنبال میکنند. این داوطلبها همیشه هم جواب سؤالها را به درستی نمیدانند، ولی جرئت داوطلب شدن را دارند. بعد از اولین امتحان رسمی کتبی، معلم تازه پی میبرد که تعدادی از بالاترین نمرهها به بعضی از شاگردان خاموش تعلق دارند؛ شاگردانی که شهامت ابراز وجود شفاهی ندارند؛ میترسند جواب سؤالها را غلط بدهند و آبرویشان نزد دیگران برود. در واقع به خود اتکا ندارند. آن ها پس از هر بار که جواب صحیح معلم به سؤالی را میشنوند، در دل افسوس میخورند که چرا داوطلب پاسخگویی نشدند؛ چون جواب صحیح سوال را میدانستند. این نوع دانشآموزان در امتحانات شفاهی عملکرد ضعیفتری نسبت به امتحانهای کتبی دارند. یکی از مهمترین عوامل در این نوع عملکرد دانشآموزان، ضعف عزت نفس در آنهاست (مشیری تفرشی، ۱۳۷۸).
یکی از عوامل مهم که در پیشرفت تحصیلی افراد تاثیر میگذارد، علتهایی است که افراد برای رفتار خودشان ذکر میکنند. واینر (به نقل از پتری، ۱۹۹۶) عقیده دارد در تفسیر ما از رویداد پیشرفت، عوامل مهمی وجود دارند که عبارتند از: توانایی، تلاش، دشواری تکلیف و شانس. توانایی و تلاش را به عنوان علل درونی، شانس و دشواری تکلیف را به عنوان علل بیرونی نام میبرد. وی هم چنین یک بعد دیگر را هم بیان میکند؛ یعنی ثبات و غیر ثابت که دشواری تکلیف و توانایی را ثابت و شانس و تلاش را غیر ثابت میداند. بعد دیگر، بعد کنترل پذیری است، توانایی و شانس، غیر قابل کنترل لکن تلاش و دشواری تکلیف، قابل کنترل میباشند. اگر فرد، موفقیت و شکست خود را ناشی از علل درونی بداند، در مواجهه با تکلیف مشابه بعدی، تلاش و کوشش نشان میدهد و اگر ناشی از علل بیرونی برآورد کند، در مواجه بعدی انتظاراتش در حد پائین خواهد بود و ممکن است به سادگی دست از تلاش بردارد (ماسن[۴۷]، ۱۹۸۹؛ ترجمه یاسایی، ۱۳۷۳).
شاید یکی از دلایلی که بعضی از کودکان عملکردی یکسان و انتظارات متفاوتی از موفقیت دارند این باشد که، از شکست و موفقیت خود برداشت متفاوتی دارند زیرا آن ها علت یابیهای متفاوتی دارند. اگر کودک موفقیت و شکست خود را ناشی از علل بیثبات بداند (مثلاً فردی که توانایی را عامل موفقیت میداند) احتمال دارد که انتظار توفیق دوباره داشته باشد و برای آن تلاش و کوشش نشان دهد و به هنگام مواجه با تکلیفی مشابه تکلیف قبلی نیز سطح توقعش در حد معقولی خواهد بود. کسی که علت شکست را به عدم توانایی خود یا دشواری تکلیف نسبت میدهد، احتمالاً انتظاراتش در حد پایین خواهد بود و ممکن است به سادگی دست از تلاش بردارد و در تکلیف مشابه توقعاتش را پایین نگه میدارد. از طرف دیگر کسی که شکست را ناشی از تلاش نکردن میداند دفعه بعد تلاش بیشتری میکند (همان منبع).
واینر (۱۹۸۵) عقیده دارد که اگر افراد موفقیت را به عوامل درونی نسبت بدهند، احساس غرور کرده و اگر شکست را به عوامل بیرونی نسبت بدهند احساس شرمساری میکنند. ثبات و پایداری یک اسناد انتظارات آینده را تعیین میکند. اگر مردم موفقیت یا شکست را به عوامل ثابت نسبت بدهند (چه درونی و چه بیرونی) مطابق عملکرد خود، امیدهای خود را کم یا زیاد میکنند و وقتی همان بازدهها را به علل غیر ثابت نسبت میدهند امید آن ها به عملکرد در آینده نسبتاً بدون تغییر میماند (کریمی، ۱۳۸۱).
قضاوت ما در یک موقعیت و امکان دگرگونی آن بستگی به اسناد ما به عوامل درونی و بیرونی دارد. اگر فرد، دگرگونی موقعیتی را به عوامل درونی نسبت دهد برای آن تلاش میکند و اگر دگرگونی را به عوامل بیرونی نسبت بدهد کوشش از خود نشان نمیدهد، زیرا میپندارد که عوامل از حیطه و اراده او خارج است (خداپناهی، ۱۳۷۶؛ به نقل از توحیدی، ۱۳۸۱).
یکی دیگر از عواملی که در پیشرفت تحصیلی افراد تاثیر میگذارد، اضطراب است. بر اساس نظر بک[۴۸] (۱۹۷۶) عقاید و باورهای ناکارآمد و خودپنداره ضعیف، یکی از عناصر شناختی افراد مضطرب است. بر اساس مطالعاتی که شده است افراد مضطرب (اضطراب حالتی بالا و اضطراب صفتی بالا) موفقیتها را بیشتر به عوامل بیرونی و شکست ها را بیشتر به عوامل درونی نسبت میدهند؛ ولی افرادی که اضطراب ندارند، موفقیت ها را بیشتر به عواملی درونی و شکست ها را به عوامل بیرونی نسبت میدهند. اگر افراد علت شکست خود را به عوامل درونی مثل عدم توانایی نسبت بدهند، همواره انتظار شکست دارند و آن ها به این باور میرسند که توانایی کسب موفقیت را ندارند و بنابرین اغلب از فعالیتهایی که به سوی هدف جهتگیری شده است اجتناب میکنند( مهدی فر، ۱۳۷۵؛ به نقل از همان منبع).
از جمله نیازمندیهایی که باعث میشود انسان تلاش کند و از استعداد خود به طور کامل استفاده نماید عزت نفس میباشد که به عنوان یک موضوع تحقیقی مهم، قریب چند دهه است که فکر پژوهشگران را به خود مشغول ساخته است. در زبان عامیانه، عزت نفس مفهومی آشنا است و عبارت است از: احساس ارزشمندی فرد از خود؛ و این مفهوم قدمت طولانی دارد و میتوان اثر آن را در ادیان مختلف از جمله بودا، یهود، مسیحیت، و اسلام دید (زارع زاده و درخشان فر، ۱۳۸۴).
-
- . Lee, F., Hallahan, M. & Herzog, T. ↑
-
- . Miller, D. P. ↑
-
- . Morris, M. W. ↑
-
-
. Schaffernicht, M
↑
-
- . beginner ↑
-
- . following rule ↑
-
- . advanced beginner ↑
-
- . interpreting rules and directives ↑
-
- . competent ↑
-
- . consciously elaborated ↑
-
- . extensive planning ↑
-
- . proficient ↑
-
- . immediate (implicit) ↑
-
- . limited planning ↑
-
- . intuitive ↑
-
- . analytic ↑
-
- . context-free ↑
-
- . holistic ↑
-
- . Underwood, G., Phelps, N., Wright, C., Van Loon, E., & Galpin, A. ↑
-
- . cognitive systems ↑
-
- . perception ↑
-
- . attention ↑
-
- . working memory ↑
-
- . long term memory ↑
-
- . executive functioning ↑
-
- . decision-making ↑
-
- . metacognition ↑
-
- . social cognition ↑
-
- . Zelazo, P.D., & Muller, U. ↑
-
- . Rosenthal, R. h., & Allen, T. W. ↑
-
- . Shapiro, E. G., Hughes, S. J., August, G. J. Bloomquist, M. L. ↑
-
- . Iaboni, F., Douglas, V. I., Baker, A. G. ↑
-
- . Shue, K. L. ↑
-
- . Smith, R. ↑
-
- . Sherrington ↑
-
- . Pavlov ↑
-
- . William, J. ↑
-
- . Eysenck ↑
-
- . Brainerd, C. J., & Dempster ↑
-
- . Aron, A. R. ↑
-
- . Gottlieb, A. B. ↑
-
- . Freud ↑
-
- . Luria ↑
-
- . Harnishfeger, K. K. ↑
-
- . Moleni, J ↑
-
- . Dempster, F. N. ↑
-
- . Goldman, MM ↑
-
- . prefrontal lobs ↑
-
- . Bjorklund, D. F. ↑
-
- . perseveration ↑
-
- . Dieler, A. C. ↑
-
- . folk ↑
-
- . Verbruggen, F. & Logan, G.D. ↑
-
- . Bari, A., Eagle, D. M., Mar, A. C., Robinson, E. S. J., & Robbins, T. W. ↑
-
- . Nandam, L. S, Hester, R., Wagner, J., Cummins, T. D. R. Garner, K., Dean, A. J., Kim, B. N., Nathan, P. J., Mattingley, J. B., Bellgrove, M. A. ↑
-
- . Aron, A. R., Fletcher, P. C., Bullmore, E. T., Sahakian, B. J. &. Robbins, T. W. ↑
-
- . Skatova, A., & Ferguson, E. ↑
-
- . Rubia, K., Lim, L., Ecker, C., Halari. R., Giampietro, V., Simmons, A., Brammer, M. & Smith, A. ↑
-
- . Roessner, V., Albrecht, B,. Dechent, P., Baudewig, P., & and Rothenberger, A. ↑
-
- . Joorman, J., Yoon, K.L., & Zetsche, U. ↑
-
- . O’Brien, F., & Gormley, M. ↑
-
- . Cox, D. J., Madaan, V. & Cox, B. S. ↑
-
- . interference control ↑
-
- . noradrenaline ↑
-
- . dopamine ↑
-
- . Bari, A., Eagle, D. M., Mar, A. C., Robinson, E. S. J., & Robbins, T. W. ↑
-
- . Nandam, L. S, Robert Hester, R., Wagner, J., Cummins, T. D. R. Garner, K., Dean, A. J., Kim, B. N., Nathan, P. J., Mattingley, J. B., Bellgrove, M. A. ↑
-
- . methylphenidate ↑
-
- . Aron, A. R., Fletcher, P. C., Bullmore, E. T., Sahakian, B. J. &. Robbins, T. W. ↑
-
- . Cummins Cummins, T. D. R., Hawi, Z., Hocking, J,. Strudwick, M., Hester, R., Garavan, H., Wagner J., Chambers C. D. & Bellgrove M. A. ↑
-
- . Garavan Ross Stein ↑
-
- . frontostriatal circuits ↑
-
- . Chambers, C. D., Garavan, H., & Bellgrove, M. A. ↑
-
- . Piagetian ↑
-
- . Diamond, A., Cruttenden, L., & Neiderman, D. ↑
-
- . stop-signal ↑
-
- . Logan, G. D., Cowan, W. B., & Davis, K. A. ↑
-
- . Mischel, W., Shoda, Y., & Peake, P. K. ↑
-
- . stop-signal reaction time (SSRT) ↑
-
- . Logan, G. D., Schachar, R. J., & Tannock, R. ↑
-
- . Leblanc,N., Chen,S. Swank, P. R., Ewing-Cobbs, L., Barnes, M., Dennis, M., Max, J., Levin, H. & Schachar, R. ↑
-
- . Williams, B. R., Ponesse, J. S., Schachar, R. J., Logan, G. D., & Tannock, R. ↑
-
- . Kramer, A. F., Humphrey, D. G., Larish, J. F., & Logan, G. D ↑
-
- . false belief task ↑
-
- . McLeod, B. D. Wood, J.J., & Weisz J.R. ↑
-
- . Gotlib, IH. & Hammen, C. ↑
-
- . May, C. P., Zacks, R. T., Hasher, L., & Multhaup, K. S. ↑
-
- . Joormann, J., Yoon, K. L., & Zetsche, U. ↑
-
- . go-nogo ↑
-
- . Jongen, E. M., Brijs, K., Komlos, M., Brijs, T., & Wets, G. ↑
-
- . Ross, V. Ross, Jongen, E., Brijs, T., Ruiter, R., Brijs, K., & Wets, G. ↑
-
- . Adrian, J., Postal, V., Moessinger, M., Rascle, N, & Charles, A. ↑
-
- . incompatibility test ↑
-
- . Baldock, M.R.J., Mathias, J., McLean, J., & Berndt, A. ↑
-
- . Cascio, C. N. et al. ↑
-
- . O’Brien, F., & Gormley, M. ↑
-
- . Sexton, E. ↑
-
- . Ferguson, S. A. ↑
-
- . Greene, A. ↑
-
- . Hatakka, N., Keskinen, E., Gregersen, N.P., Glad, A., & Hernetkoski, K. ↑
-
- . Vissers, J.A.M.M., Van Betuw, A.M., Nägele, R.C., Kooistra, A. & Harteveld, M ↑
-
- . Christie, N. ↑
-
- . Langford, D. ↑
-
- . Raftery, S.J. & Wundersitz, L.N. ↑
-
- . risk tolerance ↑
-
- . reflection on one’s own driving behavior ↑
-
- . visual scanning ↑
-
- . off-road ↑
-
- . Gregersen, N. P. ↑
در کنار این عوامل، درک پاسخ رفتاری مصرف کنندگان بسیار حائز اهمیت است چون پاسخ رفتاری نقش قابل توجهی را در رفتارهای خرید مصرف کنندگان ایفا می کند. پاسخ رفتاری را میتوان در قالب دو بعد خرید اینترنتی و کلیک تبلیغات مورد توجه قرار داد (انورمیر[۲]، ۲۰۱۲). در عصر حاضر، تعداد مصرفکنندگانی که از بستر اینترنت برای خرید استفاده مینمایند به سرعت در حال افزایش است. خرید اینترنتی، دامنه انتخاب وسیعی از فرصتها و دسترسی بیشتر و راحتتر به اطلاعات را فراهم می نماید. خرید در بستر اینترنت، این امکان را به کاربران میدهد تا محصولات و خدمات را در سطح جهانی به مقایسه بگذارند (چنگ و همکاران[۳]، ۲۰۱۳). علاوه بر خرید اینترنتی، کلیک تبلیغات نیز به عنوان یکی دیگر از ابعاد پاسخ رفتاری، به شدت مبتنی بر عملکرد میباشد و در عین حال به عنوان شاخصی مهم برای بررسی پاسخهای رفتاری مصرف کنندگان نسبت به تبلیغات اینترنتی مورد استفاده قرار میگیرد. در واقع این متغیر رفتاری می تواند میزان اثربخشی تبلیغات اینترنتی را مورد سنجش قرار بدهد (انورمیر، ۲۰۱۲).
ارتباطات بازاریابی شامل اجزاء مختلفی از قبیل: ارتقاء فروش، روابط عمومی، بازاریابی مستقیم و تبلیغات[۴] است که تبلیغات جزء مهمی از بازاریابی، به ویژه بازاریابی الکترونیکی میباشد (استراوس و فروست[۵]، ۲۰۰۱)، به طوری که امروزه شرکتها، به دلیل نقش حیاتی تبلیغات در اطلاع رسانی به مشتریان و ترغیب مشتریان به خرید، مبالغ هنگفتی را برای تبلیغات الکترونیکی هزینه میکنند (عباسی و محمدیان، ۱۳۸۶).
ظهور اینترنت یکی از بزرگترین تغییرات تکنولوژیکی در تاریخ جهان میباشد، این ظهور تاثیر عمیقی بر زندگی روزمره افراد در سراسر جهان داشته است (بیویلیان و تیگر، ۲۰۱۳). آمارهای اخیر نشان داده است که بیش از ۴/۲ بیلیون نفر، در حدود یک سوم جمعیت جهان از اینترنت استفاده میکنند (آمار اینترنت جهان[۶]، ۲۰۱۳). دسترسی به اینترنت زندگی افراد را آسانتر نموده است، زیرا تقریبا همه چیز، بدون توجه به زمان و مکانی خاص به صورت بر خط[۷]، قابل دستیابی میباشند. از آنجایی که اینترنت کاربران زیادی را جذب نموده است، شرکتها و بازاریابان تمایل دارند تا از این طریق محصولات و خدمات خود را تبلیغ نمایند (بیویلیان و تیگر، ۲۰۱۳).
تبلیغات اینترنتی[۸] به عنوان روشی برای انتشار هر چه بیشتر اطلاعات جهت تاثیرگذاری بر خریداران و معاملات تجاری در محیط وب میباشد. اشلوزر و همکاران[۹](۱۹۹۹) تبلیغات اینترنتی را هر نوع محتوا و مضمون تجاری موجود در اینترنت میدانند که شرکتها برای آگاه کردن مصرف کنندگان در مورد کالاها و خدمات خود طراحی مینمایند.
در حال حاضر، تبلیغات اینترنتی یک تجارت بزرگ محسوب می شود: درآمد تبلیغات اینترنتی در امریکا به ۳۶٫۶ بیلیون دلار در سال ۲۰۱۲ رسیده است، که این رقم افزایش ۱۵% در تبلیغات را در مقایسه با سال ۲۰۱۱ نشان میدهد. درآمد تبلیغات از طریق موبایل به عنوان بخشی از تبلیغات اینترنتی، با رشد ۱۱۱%، از ۱٫۶ بیلیون دلار در ۲۰۱۱ به ۳٫۴ بیلیون دلار در ۲۰۱۲ مواجه بوده است (گزارش درآمد تبلیغاتی[۱۰]، ۲۰۱۲).
سازمان های متنوع، به نوبه خود خواهان استفاده هر چه بیشتر از فضای ایجاد شده در بستر اینترنت میباشند. از سویی با عدم اعتماد مصرف کنندگان رو به رو میباشند، مصرفکنندگانی که دارای نگاهها و نگرشهای متفاوت به تجارت و تبلیغات اینترنتی هستند (طاهری راویزی، ۱۳۹۰).
یکی از مؤثرترین تئوریها در پژوهشهای بازاریابی، نگرش نسبت به تبلیغات[۱۱] میباشد (برنر و کومار[۱۲]، ۲۰۰۰؛ بیهال و همکاران[۱۳]، ۲۰۰۴؛ مک کنزی و همکاران[۱۴]، ۱۹۸۹). نگرش نسبت به تبلیغات، زمینه برای پاسخ به یک محرک تبلیغاتی خاص، به صورت مطلوب یا نامطلوب طی یک موقعیت نمایشی خاص میباشد (بیهال و همکاران، ۲۰۰۴). در واقع میتوان گفت که نگرش مصرف کننده به تبلیغات، منعکسکننده اثربخشی تبلیغات[۱۵] میباشد. انتظار میرود که نگرش مثبت مصرف کنندگان به تبلیغات، به یادآوری برندی که در تبلیغات نشان داده می شود، منجر گردد و بر پاسخ رفتاری[۱۶] افراد تاثیر بگذارد (مهتا[۱۷]، ۲۰۰۰).
پاسخهای رفتاری به مجموعه فعالیتهایی مربوط میگردد که کاربران در طول و یا بعد از روابط متقابلشان با محیط خارجی از خود بروز می دهند (تنگ و همکاران[۱۸]، ۲۰۱۱). پاسخ رفتاری در این پژوهش از دو متغیر تشکیل شده است: ۱) تعداد دفعاتی که یک کاربر، بر تبلیغات کلیک می نماید و ۲) تعداد دفعات خرید محصولات و برندهای نشان داده شده در تبلیغات توسط کاربر (انورمیر، ۲۰۱۲).
علت انتخاب این دو متغیر در این تحقیق بدین دلیل است که: ۱) کلیک تبلیغات[۱۹] به صورت گسترده ای به عنوان یک شاخص مهم پاسخهای رفتاری مصرف کنندگان نسبت به تبلیغات اینترنتی مطرح میگردد. ۲) خرید اینترنتی[۲۰] به صورت گسترده ای در تحقیقات مرسوم تبلیغات، به عنوان ابزاری برای اندازه گیری اثربخشی تبلیغات به کار میرود (وانگ و همکاران[۲۱]، ۲۰۱۰).
اثربخشی تبلیغات همواره یکی از دغدغه های فعالان حوزه تجارت الکترونیک و تبلیغات بوده است. فعالان این حوزه همواره درصدد اندازه گیری اثربخشی انواع رسانه ها میباشند تا از این طریق بتوانند حداکثر سودآوری را برای مشتریان خود فراهم آورند. یکی از راههای افزایش این تاثیر، کسب اعتماد مصرف کنندگان میباشد. از اینرو شناخت راههای افزایش اعتماد مصرف کنندگان، از دیرباز یکی از دغدغه های شرکتهای تبلیغاتی بوده، و شرکتها سرمایه گذاریهای کلانی را برای شناخت راههای افزایش اعتماد مشتری انجام داده اند.
اندازه گیری اعتماد کاربران و درک این که کاربران چگونه به تبلیغات پاسخ می دهند، بخصوص این که پژوهشها در دهههای اخیر نشان داده است، که در حدود ۷۰% افراد معتقدند که تبلیغات غیرقابل اعتماد میباشد و تنها ابزاری برای وادار کردن افراد به خریدن چیزهایی هستند، که در واقع به آن ها هیچ احتیاجی ندارند، حائز اهمیت میباشد (کافی و همکاران[۲۲]، ۱۹۹۴). در واقع اعتماد عامل مهمی برای در نظر گرفتن به عنوان بخشی از درک کاربر از تبلیغات میباشد (پترسامانسن[۲۳]، ۲۰۱۲).
|
|