۴-۲-۲-۲- تسلیم جزئی از عوض
حق حبس قابل تجزیه نیست و تسلیم بخشی از مبیع یا ثمن، موجب اسقاط حق حبس متبایعین نسبت به آن مقداری که تسلیم شده، میشود، زیرا حق مذبور به تمام اجزای دو عوض تعلق میگیرد. بنابرین در صورت تسلیم بخشی از ثمن توسط مشتری، بایع میتواند از تسلیم تمام مبیع خودداری کند تا تمام ثمن را دریافت نماید چه در مکتب حقوقی اسلام قبض ناقص را قبض به حساب نمیآورند.[۱۹۵] در این حکم تفاوتی نمیکند که مبیع متساوی الاجزاء و قابل تجزیه باشد یا مختلف الاجزاء و غیرقابل تجزیه. بنابرین مشتری نمیتواند در برابر تسلیم بخشی از ثمن، تسلیم قسمتی از مبیع را که در مقابل آن قرار میگیرد (در صورت امکان) درخواست نماید. مگر اینکه در ضمن عقد شرط کنند (شرط نتیجه) که به ازای پرداخت هر مقدار از ثمن توسط مشتری، همان میزان از حق حبس بایع نسبت به مبیع زایل گردد. مثلاً اگر مبیع دو تن گندم باشد و مشتری نصف قیمت را بپردازد، بایع ملزم است یک تن از مبیع را تسلیم نماید. پس در صورتی که تسلیم از ناحیه یکی از طرفین عقد، ناقص باشد برای طرف دیگر حق حبس محفوظ است به شرط آنکه بخش ناقص، عرفاً قابل اغماض نباشد و به اندازهای مهم باشد که اجرای حق حبس، سوء استفاده جلوه نکند.[۱۹۶]
هر چند برخی از فقیهان[۱۹۷] احتمال تجزیه حق حبس را به استناد عدالت معاوضی مطرح کردهاند و به دنبال آن گروهی از نویسندگان کتب حقوقی بر این باورند که عادلانهترین راه این است که حق حبس نیز به تناسب موضوع آن تجزیه شود و به اندازه بخش باقی مانده تعهد متقابل یا جبران نقص آن مورد استفاده قرار گیرد،[۱۹۸] اما باید گفت که تجزیه حق حبس منجر به تجزیه تعهد خواهد گردید و چون در نظام حقوقی اسلام نظریه مشهور بر پایه تجزیه ناپذیری تعهد بنا شده است، به نظر میرسد عدم تجزیه حق حبس منطقیتر باشد. توضیح آنکه اگر بایع که مثلاً متعهد به تحویل یک صد تخته فرش در قبال دریافت مبلغ معینی شده است، حتی اگر در ضمن عقد شرط شده باشد که ابتدا مبیع تسلیم گردد، حق ندارد در فرض تسلیم بخشی از فرشهای مذکور، مطالبه آن بخش از ثمن نماید که در برابر آن قرار میگیرد.
بنابرین در صورت اطلاق نیز، حق حبس مشتری در فرض مذبور همچنان محفوظ است. این گفته در مباحثی از رهن و سلف مورد تأیید قرار گرفته است. راهن زمانی میتواند از مرتهن مطالبه مال الرهن نماید که تمام دین را پرداخته باشد و چنانچه بخش اعظم دین را تأدیه کرده باشد، نمیتواند به همان نسبت مال الرهن را طلب کند و تفاوتی نمیکند که مال الرهن قابلیت تجزیه داشته باشد یا خیر.
در بیع سلف نیز که شرط است ثمن در مجلس عقد قبض شود، قبض برخی از آن به منزله عدم قبض و در نتیجه موجب بطلان عقد است. بنابرین عدم تجزیه حق حبس با مبانی حقوق تعهدات در نظام حقوقی اسلام سازگارتر است.
۴-۲-۳- نتیجه گیری و جمع بندی در مورد حق حبس مدنی
در یک جمع بندی و نتیجه گیری کلی با تفحص در مورد قانون مدنی که نمونه بارز آن ماده ۳۷۷ میباشد ما به یکسری نتایج در مورد اعمال حق حبس میرسیم که در ذیل بدانها اشاره میکنیم :
-
- به عنوان یک حق مالی مورد پذیرش قرار گرفته است که در همه عقود معاوضی قابل تصور است؛ هر چند منحصر در بیع نیست؛ اما تعمیم آن به هر نوع امتناع نیز موجه به نظر نمیرسد بنابرین نباید مثلا امتناع زوجه را به جهت وصول مهریه، حق حبس دانست، هر چند برخی از فقیهان و حقوق دانان از این تعبیر استفاده کردهاند.
-
- حق حبس از حقوق قابل اسقاط و قابل انتقال به شمار میآید.
-
- حق حبس این اختیار را به صاحب آن میدهد که برای وادار ساختن طرف مقابل به انجام تکلیفی که در برابر او دارد، تا زمان ادای تکلیف مال او را نزد خود نگه دارد.
-
- تسلیم ناقص، نمیتواند حق حبس را ساقط کند، زیرا در مکتب فقهی اسلام تعهدات تجزیه ناپذیرند.
-
- حق حبس نمیتواند مانع تصرف مالک در مال محبوس گردد به این معنا که وی میتواند آن را بفروشد یا به دیگری منتقل نماید. در همه این فرضها، تعهد طرف مقابل به تسلیم مال، منوط به اجرای تعهد از طرف دیگر است
-
- اعمال حق حبس تنها در مورد عوضین و تعهدات اصلی عقد ممکن است و شامل تعهدات فرعی آن نمیشود.
-
- حق حبس برای طرفین اصلی عقد میباشد. مثلا در عقد بیع، بایع و مشتری از این حق برخوردارند یعنی در صورت تعهد به نفع ثالث، ذینفع ثالث را نمیتوان دارای حق حبس دانست.
- این حق حبس برای هر دو طرف است یعنی در صورت اختلاف و با مراجعه به دادگاه، هر یک از طرفین در اجرای تعهد اجبار میشوند بدون این که یکی بر دیگری ترجیح داده شوند.
۴-۳- عدم تأثیر فوت یا حجر حابس در حق حبس[۱۹۹]
در مورد حق حبس در حوزه حقوق تجارت، بر خلاف حق حبس در حقوق مدنی، هیچ یک از مولفین حقوق، باب مستقلی را به آن اختصاص ندادند. و ما در این تحقیق سعی بر آن داشتیم که یک نگاه اجمالی بر حق حبس در حقوق مدنی داشته باشیم تا آن اصول اولیه در مورد حق حبس به دست ما آید و بر اساس آن به یک قاعده کلی برسیم و با توجه به نتایج به دست آمده در این مرحله وارد بحث اصلی خودمان یعنی، حق حبس به کار رفته در حوزه حقوق تجارت شویم و در این مرحله سعی بر آن داشته ا یم، که آیا همان حق حبس با تمام شرایط و آثاری که در حوزه مدنی وجود دارد در حوزه حقوق تجارت نیز وجود دارد و آیا قانونگذار آن را بمانند حق حبس که در ماده ۳۷۷ قانون مدنی از آن یاد نموده است، در قانون تجارت، نیز از آن یاد کردهاست و اگر این طور است آیا با شرایط و ضوابط مشابه در قانون مدنی از آن صحبت به میان آورده است ؟ دیگر این که آیا هر حق امتناعی را میتوان حق حبس دانست یا خیر ؟
و ما در این تحقیق به این نتیجه خواهیم رسید که هر امتناعی را نمیتوان حق حبس دانست و دیگر این که قانونگذار خواسته اصول حاکم بر امور تجاری چون اصل سرعت و حذف تشریفات را در وضع مواد قانون تجارت رعایت نماید و بخاطر همین طبیعتا باید از قواعد دست و پا گیر سنتی دوری میجست و بخاطر همین نمیتوان انتظار داشت که تمام شرایط و ضوابط حاکم بر امور مدنی بر امور تجاری حاکم دانست.
۴-۳-۱- وجود حق حبس پس از فوت حابس و انتقال به ورثه