۳-۴٫ ابزار پژوهش
به منظور جمع آوری داده ها در این پژوهش از سؤالات مطرح شده در فصل سوم کتاب زندگی هیجانی مغز شما نوشته ریچارد دیویدسون استفاده شده است. این سؤالات صرفاً به منظور سنجش شش سبک هیجانی مطرح شده اما به شکل یک پرسشنامه نمی باشد. دیویدسون در کتاب خود پس از توضیح هرسبک ده سؤال را که به روش خود ارزیابی میباشند مطرح کرده اما هیچگاه روایی و پایایی آن ها را به دست نیاورده و پرسشنامه ای طراحی نکرده است. ابزار مورد نظر در این پژوهش به صورت محقق ساخته میباشد و سؤالات اصلاح شده دیویدسون در اولویت قرار گرفت.
دیویدسون یکی از سبک ها را «بهبودپذیری[۹۸]» نامیده است. منظور از آن سرعت بهبودی افراد از ناملایمات و مصیبت ها است. بعضی افراد خیلی دیر به حالت اولیه خود برمی گردند. آن ها بر اثر ناملایمات دچار اختلال و سردرگمی میشوند، درحالی که بقیه میتوانند خیلی سریع بهبود یابند.
۳-۴-۱٫ سؤالات مربوط به بعد بهبود پذیری (تاب آوری)
۱-اگر من یک مشکل کوچک با دوست نزدیکم یا همسرم داشته باشم برای ساعت ها یا بیشتر آشفته می شوم.
۲- اگر در یک ترافیک سنگین، یک راننده بخواهد برای فرار از دست ترافیک از قسمت شانه جاده از سایر ماشین ها جلو بزند به جای اینکه با عصبانیت مدت زمان زیادی با آن بحث کنم، قطعاً آرامش خود را حفظ می کنم.
۳- زمانی که دچار غم و اندوه زیادی (مانند مرگ یکی از عزیزانم) می شوم عملکرد آن ماه من دچار اختلال می شود.
۴- اگر آب گرم کن خانه مان خراب شود ، زیاد روی خلقم تأثیر نمی گذارد چون می دانم، می توان با یک تلفن زدن به تعمیرکار مشکل را حل کرد.
۵- اگر شخصی با من بی ادبانه رفتار کند، ساعت ها و یا حتی روزها بدخلق می شوم.
۶- اگر نامزد دریافت جایزه یا ارتقای کاری شوم، اما جایزه را کسی ببرد که من او را لایق آن جایزه نمی دانم، اغلب اوقات سریعاً می توانم با این موضوع کنار بیایم.
دومین سبک هیجانی «امتداد زمانی[۹۹]» نام دارد. امتداد زمانی به معنای مدت زمان ماندگاری هیجان مثبت است. دوام هیجان های مثبت به میل باطنی ما برای نگاه کردن به دنیا با عینکی با شیشه های رنگی بستگی دارد.
۳-۴-۲٫ سؤالات مربوط به بعد امتداد زمانی
۷-وقتی به دیدن افراد جدید دعوت می شوم ، به جای اینکه به این دعوت مانند یک اتفاق عادی نگاه کنم با خود فکر می کنم این افراد ممکن است تبدیل به دوستانم شوندو آشنایی با این افراد بد نیست.
۸-وقتی یکی از دوستانم را ارزیابی می کنم بیشتر به ویژگی های منفی او توجه می کنم. (به جنبههای مثبت او کمتر توجه می کنم)
۸-وقتی یکی از دوستانم را ارزیابی می کنم بیشتر به ویژگی های منفی او توجه می کنم. (به جنبههای مثبت او کمتر توجه می کنم)
۹-اگر امکان رفتن به یک شهر جدید برایم فراهم شود، آن را به عنوان پا گذاشتن در یک محیط ترسناک و ناشناخته قلمداد می کنم.
۱۰-زمانی که یک اتفاق غیر منتظره باعث احساسی مثبت در من می شود، این احساس مثبت من طی چند دقیقه از بین می رود.
۱۱-متوجه شده ام که جذابیت صحنه های زیبا مثل غروب خورشید، به تدریج برایم از بین می رود و به راحتی حوصله ام سر می رود.
۱۲-وقتی که صبح از خواب بیدار می شوم، می توانم به فعالیت دلخواهم که برای آن برنامه ریزی کرده بودم فکر کنم و این فکر باعث می شود تا انتهای روز خوش خلق باشم.
۱۳-وقتی که به موزه یا کنسرت می روم ، چند دقیقه اول برایم بسیار لذت بخش است و این لذت زیاد طول نمی کشد.
سبک سوم «شمّ اجتماعی[۱۰۰]» است. منظور از آن، تعبیر درست ما از پیغام های هیجانی غیرکلامی مردم است.
۳-۴-۳٫ سؤالات مربوط به بعد شم اجتماعی
۱۴- وقتی با مردم حرف می زنم، اغلب سرنخ های ظریف اجتماعی را در مورد هیجاناتشان متوجه می شوم.
۱۵-اغلب متوجه می شوم که من از بیانات چهره ای و زبان بدن استفاده می کنم.
۱۶-از آنجایی که اطلاعاتی اضافی از آن کسی که با وی حرف می زنم، به دست نمی آورم، در می یابم این مهم نیست که با سایر افراد تلفنی صحبت کنم یا رو در رو.
۱۷-اغلب احساس می کنم که احساسات واقعی دیگران را متوجه می شوم.
۱۸-ترجیح می دهم کنار کسی بنشینم که با وی مشغول صحبت هستم (نه روبرویش).
۱۹- اغلب نمی توانم نسبت به ناراحتی و نگرانی دیگران عکس العمل مشخص و آشکاری داشته باشم.
۲۰- وقتی با کسی صحبت می کنم، بسیار برایم ناراحت کننده است که وی در طول گفتگو مستقیماً به چشمانم نگاه کند.
بعد چهارم «خودآگاهی[۱۰۱]» نام دارد. خودآگاهی تفسیر صحیح فرد از نشانه های درونی جسمانی ناشی از هیجان ها مربوط می شود، مانند ضربان قلب، تعریق و تنش عضلانی. بعضی افراد به شدت نسبت به آنچه در بدنشان رخ میدهد، حساس هستند درحالی که برخی نسبت به آن ها کاملاً بی تفاوتند.
۳-۴-۴٫ سؤالات مربوط به بعد خودآگاهی
۲۱-هنگامی که ناراحت یا عصبانی هستم و کسی از من دلیل آن را می پرسد، من این احساسم را انکار می کنم.
۲۲- اگر با کسی رفتار خشن یا بی ادبانه داشته باشم، معمولاً بعد از آن، من این رفتار و هیجاناتم را انکار می کنم (نمی پذیرم که چنین رفتاری داشته ام).
۲۳-من مکرراً –بیش از چند بار در ماه- متوجه افزایش تپش قلب و شدیدتر زدن نبضم می شوم، در حالی که دلیل این ها را نمی دانم.
۲۴-وقتی کسی را در حال درد کشیدن مشاهده می کنم، در خودم هم از نظر هیجانی و هم از نظر فیزیولوژیکی احساس درد می کنم.
۲۵-معمولا به قدری در مورد احساساتم مطمئن هستم که می توانم در مورد هیجاناتم صحبت کنم.
۲۶-گاهی اوقات احساس درد و رنج دارم در حالی که نمی دانم منشأ آن کجاست.
۲۷- اتفاقات دنیای بیرون به قدری مشغولم کرده که احساسات درونی ام به سختی توجهم را جلب میکند.
۲۸-هنگامی که ورزش می کنم، نسبت به تغییرات ایجاد شده در بدنم بسیار حساس و آگاه هستم.
بعد پنجم «بافتار[۱۰۲]» نامیده می شود که منظور از آن حساسیت به بافتار است. بعضی افراد پاسخ های هیجانی خود را به شیوه های متناسب با بافتار تنظیم میکنند. یعنی شیوه صحبت کردن آن ها، مثلاً با همسرشان با شیوه صحبت کردن آن ها با رئیسشان بسیار متفاوت است. بقیه افراد بین بافتارها چندان تمایزی قائل نمی شوند.
۳-۴-۵٫ سؤالات مربوط به بعد حساسیت به بافت
۲۹-برخی از نزدیکانم به من گفته اند که من به طور فوق العاده ای نسبت به احساسات سایر افراد حساس هستم.
۳۰-گاهی اوقات به من گفته شده که من از نظر اجتماعی به طریقی نامناسب رفتار می کنم، (که این مرا متعجب میکند).
۳۱- حرفهایم را قبل از به زبان آوردن در ذهنم مرور می کنم چون می خواهم مطمئن شوم که آن حرف مناسب آن موقعیت هست یا نه.
۳۲-وقتی که من در مکان های عمومی مانند رستوران هستم، مخصوصاً بلندی صدایم را به طور آگاهانه ای تنظیم می کنم.