۲-۳- ظهور وشکوفا شدن مالی رفتاری
طی دهه ۱۹۹۰ عمده مطالعات دانشگاهی از تحلیل هایی اقتصاد سنجی سری های زمانی قیمت ها، سودهای نقدی و عایدات به بسط مدل هایی که روانشناسی افراد را به بازارهای مالی ارتباط میدادند، سوق پیدا کرد.بدین صورت که محققین استثناها فراوانی را در بازارهای مالی پیش رو داشتند که مدل های نظری در قالب نظریه نوین مالی قادر به تبیین آن ها نبودند. بسیاری از سرمایه گذاران در گذشته به این نتیجه رسیده بودند که پدیدههای روانشناختی نقش مهمی را در تعیین رفتار بازارهای مالی دارند. با این وجود مطالعات رسمی و دانشگاهی در این حوزه طی دهه ۱۹۹۰ گسترش یافت. از مطالعاتی که تمرکز خود را در حوزه رفتاری فردی سرمایه گذاران قرار دادند می توان به مقاله اسلویچ (۱۹۷۲)درباره برداشت نادرست افراداز ریسک و مقالات تیورسکی و کاهنمن (۱۹۷۴) و کاهنمن و تیورسکی (۱۹۷۹)درباره تصمیمات شهودی و چارچوب های تصمیم در سال های ۱۹۷۴ و۱۹۷۹ که نقش بنیادی را در این زمینه داشتند اشاره نمود (تلنگی ۱۳۸۳، ۱۰).
مالی رفتاری، مطالعه چگونگی تفسیر افراد از اطلاعات برای اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری آگاهانه میباشد. به عبارت دیگر مالی رفتاری به دنبال تأثیر فرایندهای روانشناختی در تصمیم گیری است. علاوه بر آن مالی رفتاری را می توان پارادایمی دانست که با توجه به آن، بازارهای مالی با بهره گرفتن از مدل هایی مورد مطالعه قرار می گیرند که دو فرض اصلی و محدود کننده پارادایم سنتی بیشینه سازی مطلوبیت مورد انتظار و عقلانیت کامل را کنارمی گذارد. مالی رفتاری دو پایه اصلی دارد، یکی محدودیت در آربیتراژ است که عنوان میکند سرمایه گذاران عقلایی به راحتی نمی توانند از فرصت های آربیتراژ استفاده کنند، زیرا این کار مستلزم پذیرفتن برخی ریسک ها است. دوم روان شناسی است که با استفاده ازآن رفتار و قضاوت سرمایه گذاران و هم چنین خطاهایی که اشخاص در هنگام قضاوت مرتکب میشوند، بررسی می شود یافته ها حاکی از آن است که سرمایه گذاران همیشه به طور منطقی، قابل پیشبینی و بدون اریب، همان گونه که توسط مدل های رایج نشان داده شده اند، رفتار نمی کنند. بر اساس نظریه های روان شناسی، انسان ها تمایل به نگهداری حوادث خاصی در ذهن خود به صورت تصورات دارند و این تصورات ذهنی در بعضی از مواقع اثرات بیشتری از خود حوادث بر رفتار افراد دارند. مطالعات زیادی نحوه عملکرد. غیر منطقی افراد در مباحث سرمایه گذاری و پولی را نشان داده است (خواجویی و قاسمی ۱۳۸۵، ۵۷).
تاریخچه مالی رفتاری در طول نیم قرن اخیر را می توان در دو تحول متمایز خلاصه کرد. اولین تحول، تحول نئوکلاسیک در مالی است که با مدل های قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای، تئوری بازار کارا در دهه ۱۹۶۰، مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای در طول دوره های متفاوت و تئوری قیمت گذاری اختیار معامله مبتنی بر آربیتراژ در دهه ۱۹۷۰، آغاز می شود. دومین تحول، تحول رفتاری در مالی است که در دهه ۱۹۸۰ با سؤال درباره منشأ نوسانات در بازارهای مالی، با کشف ناهنجاری های بی شمار و تلاش در جهت ترکیب تئوری های مالی مانند تئوری آینده نگری کاهنمن و تیورسکی در سال ۱۹۷۹ و سایر تئوری های روانشناسان، آغاز گردید.
این دو تحول در زمانهای مختلف و از طرف افراد متفاوتی مطرح شدند و به نظر میرسد این دو شیوه با هم ناسازگار باشند. ما این دو تحول در مالی با هم ترکیب شده اند و برخی از کاربردهای مهم، نیازمند استفاده از هر دو روش میباشد (ترجمان و آقا بابایی ۱۳۹۱، ۲).
۲-۳-۱ مالی رفتاری
مالی رفتاری پارادایم جدیدی در بازارهای مالی است، که به تازگی ظهور یافته و در پاسخ به مشکلاتی است که پارادایم مالی مدرن با آن روبه رو بوده است. به بیان دیگر به بحث در رابطه با برخی پدیدههای مالی می پردازد که در آن ها نمایندگان کاملاً عقلایی نیستند. مالی رفتاری شامل دو حوزه اساسی است: محدودیت در آربیتراژ و روانشناسی شناختی. محدودیت در آربیتراژ به این امر می پردازد که تحت چه شرایطی نیروهای آربیتراژ در بازار مؤثر و در چه مواقعی غیر مؤثر خواهند بود. روانشناسی شناختی بیان میدارد که فرآیندهای تصمیم گیری انسانی با توجه به برخی محدودیت های شناختی تحت تأثیر قرار میگیرد محدودیت در آربیتراژ خود شامل تئوری پیش نگری و روانشناسی شناختی شامل رفتارهای شهودی میباشد (یوسفی ۱۳۸۸، ۵۹).
۲-۳-۲ تئوری پیش نگری
پایه و اصول دیگر تئوری پیش نگری که توسط کاهنمن و تیورسکی در سال ۱۹۷۹ ارائه شد. تابع ارزش است. تابع ارزش با تابع مطلوبیت در تئوری مطلوبیت مورد انتظار فرق میکند و این به خاطرنقطه عطف است که به وسیله نقطه مرجع افراد تعیین میگردد. بر اساس تئوری مطلوبیت مورد انتظار تابع مطلوبیت به صورت مقعر یا کاو است، اما بر طبق تابع ارزش ارائه شده توسط کاهنمن و تیورسکی شیب تابع مطلوبیت ثروت قبل از نقطه عطف در حال افزایش و پس از آن با افزایش ثروت در حالت کاهش میباشد. نقطه عطف هم برای هر فردی متفاوت است و بستگی به این دارد که چه مقدار ثروت را مد نظرش قرار داده باشد. سرمایه گذاران ریسک گریز هستند کاهنمن و تیورسکی بیان کردند زمانی که سرمایه گذاران در سمت چپ منحنی ثروت (ضرر) هستند از ریسک گریزی به ریسک پذیری تغییر جهت میدهند. دو پدیده عنوان شده در این قسمت یعنی» ترجیح برای نتایج مطمئن« و» ترجیح ریسک، زمانی که سرمایه گذاران با ضرر روبرو هستند« که به وسیله کاهنمن و تیورسکی کشف شده ممکن است بتواند بعضی از ابعاد غیرمنطقی بودن سرمایه گذاران را توضیح دهد تئوری پیش نگری در طی سال های دهه ۸۰ توسط دانشمندان دیگری نظیرتالر، شیلر و جانسون تکمیل شده و هم اکنون این تئوری ۴ بخش مهم ازابعاد رفتاری سرمایه گذاران را در بر میگیرد که عبارتند از:
۱- زیان گریزی :
شواهد تجربی نشان میدهد که دردناکی ضرر وزیان دو برابر لذت همان مقدار سود و منفعت
میباشد و این بحث میتواند به روشن شدن این نکته کمک کند که چرا افرادی به شرکت در شرط بندی ها بیشترتمایل پیدا می نمایند در واقع آنان می خواهند از دردناکی حس ضرر و زیان خود بکاهند.