۲٫۴٫ پرسش اول تحقیق
۲٫۴٫ ۱٫ مفاهیم و مضامین اخلاقی در قرآن کدامند؟
۱٫۲٫۴٫ ۱٫ اخلاق فردی
هر انسانی را به میزان ظهور ارزشهای اخلاقی در افکار و گفتار و رفتار ارزیابی میکنند، اولین نمودی که از یک شخص در جامعه ظاهر می شود اخلاق آن فرد است. هر انسانی نسبت به خود نیز وظایفی دارد. فضایل و رذایل مربوط به حیات فردی انسان ها، فارغ از رابطه با غیر در اخلاق فردی بحث می شود.از جمله حقوقی که فرد نسبت به خودش دارد و درآیات قرآن به آن اشاره شده خودشناسی ،کار و تلاش و حفاظت از جسم و تن میباشد که به بحث آن می پردازیم .
۱٫۱٫۱٫۲٫۴٫ خودشناسی
از مسائل مهم انسان و شاید مهمترین آن ها، شناخت خود انسان است. آدمی قبل از آنکه به شناخت جهان پیرامون خود و نیک و بد آن بپردازد، باید خود را بشناسد و گنجینه های فطرت و نهاد خود را کشف نماید و آن ها را به کمال برساند و امیال نفسانی و شهوانی خود را تعدیل کند. در این صورت است که به بزرگ ترین سعادت نایل می شود.
هنگامی که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگی برای او سجده کنید[۱۷]
تفسیر: یعنی ارتباط برقرار کردن میان بدن و روح، و نسبت دادن روح به خداوند برای تشریف و احترام بوده و آنگاه به ملائکه امر می کند که پس از اتمام خلقت بشر و پس ازنفخ روح در وی، همه آن ها باید برای بشر به سجده بیفتند و این امر تأکید درخضوع ملائکه برای بشر را افاده میکند. “( طباطبایی،ترجمه موسوی همدانی، ج۱۲، ۲۲۸:۱۳۶۳)
ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بینیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است.[۱۸]
تفسیر: تمامى انحاى فقر، در مردم، و تمامى انحاى بىنیازى، در خداى سبحان است پس خداى سبحان غنى بالذات است، او مىتواند همه انسانها را از بین ببرد، چون از آنان بىنیاز است.(همان،ج۱۷: ۴۶)
و خداوند شما را ازشکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ چیز نمیدانستید؛ و برای شما، گوش و چشم و عقل قرارداد، تا شکر نعمت او را بجاآورید![۱۹]
تفسیر: این آیه اشاره به زمان تولد دارد که انسان از همه معلومات خالیست و به واسطه حواسی که خداوند به بشر اعطا نموده به تدریج به معلوماتی دست مییابد، چون مبدأ تمام تصورات، حواس ظاهری است که مهمترین آن ها حس بینایی و شنوائی میباشد و قلب مبدأ تصدیق و تفکر است و می فرماید ما این نعمات را برای بشر قرار دادیم تا شاید شکر گزار باشند. (همان، ج ۱۲: ۴۵۲)
و ما انسان را از عصارهای از گل آفریدیم؛[۲۰]
تفسیر: بعد از آنکه خداى سبحان رستگارى مؤمنین را به خاطر اوصافى که دارند بیان فرمود، به شرح خلقتشان و نعمتهایى که به آنان ارزانى داشته که چگونه تدبیر امورشان را کرده و تدبیر خود را با خلقت خود توأم ساخته، مىپردازد تا معلوم شود اوست رب انسان و رب هر موجود دیگر، و بر همه واجب است که تنها او را بپرستند و شریکى برایش نگیرند.(همان، ج۱۵: ۲۴)
سپس در روز قیامت برانگیخته میشوید.[۲۱]
تفسیر: موت آخرین مراحل تدبیر الهی در دنیا است و مرگ از مراحلی است که در مسیر تقدیر حتمی و واجب است و هیچ مفری از آن نیست همچنان که فرمود (کل نفس ذآئقه الموت هر نفسی چشنده مرگ است) و روز قیامت که همه خلائق مبعوث میشوند، مرحله تمامیت تدبیر و آخرین نقطه ،در مسیر آدمی است، چون بعد از ورود به آن مرحله دیگر خروج از آن امکان ندارد.(همان، ج،۱: ۲۸)
ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [= چیزی شبیه گوشت جویده شده]، که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنینهایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم (مادران) قرارمیدهیم؛ (و آنچه را بخواهیم ساقط میکنیم؛) بعد شما را به صورت طفل بیرون میآوریم؛ سپس هدف این است که به حد رشد و بلوغ خویش برسید. در این میان بعضی از شما میمیرند؛ و بعضی آن قدر عمر میکنند که به بدترین مرحله زندگی (و پیری) میرسند؛ آنچنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمیدانند! (از سوی دیگر،) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده میبینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو میفرستیم، به حرکت درمیآید و میروید؛ و از هر نوع گیاهان زیبا میرویاند![۲۲]
تقسیر: مراد از (بعث ) زنده کردن مردگان و بازگشت به سوی خدای سبحان است (علقه )یعنی خون خشکیده، (مضغه ) یعنی قطعه ای گوشت جویده شده و (مخلقه ) به معنای تام الخلقه استمی فرماید: ای مردم اگر در امر بعث و برانگیختن مردگان در شک و تردید هستیدبدانید که ما شما را ابتداء از خاک مرده به صورت نطفه جاندار و آنگاه به صورت خون بسته و پس از آن به صورت تکه گوشتی صورت گرفته و یا غیر آن آفریده ایم تا برایتان بیان کنیم که بعث امری ممکن است و چنین انسانی از مرحله تکوین تا مرحله تولد مراحل متعددی را می گذراند تا نهایتاً به صورت نوزادی از رحم مادر بیرون میآید و این امر به دست خدا است و اوست که آنچه بخواهد در رحمها قرار میدهد و آن را در مدت حمل حفظ میکند و مانع از سقط آن میگردد و سپس به صورت طفلی تام الخلقه از رحم مادر بیرون می آورد پس این امر برای هیچکس شکی نمی گذارد در اینکه زنده شدن مردگان نیز ممکن است. در ادامه می فرماید پس از آن که متولد شدید بهتدریج قوای بدنی و اعضای شما نیرومند می شود و بعضی از شما قبل از سنین پیری میرانده میشوند و بعضی دیگر به سنین کهولت که پست ترین دوران عمر است رسیده و به حدی میرسند که بعد از یک دوره دانایی، دیگر چیزی نمی دانند.(همان، ج۱۴: ۴۸۷)
خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید؛ سپس بعد از ناتوانی، قوت بخشید و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار داد؛ او هر چه بخواهد میآفریند، و دانا و تواناست.[۲۳]
تفسیر: یعنی انسان ابتدای خلقتش از نطفه ضعیف بوده و یا در ابتدای طفولیت موجودی ناتوان و ضعیف بوده و آنگاه خداوند او را پس از این ضعف به قوت و حد بلوغ می رساند و مجددا پس از طی دوران جوانی او را به پیری و ضعف می رساند و خدا است که هر طور بخواهد می آفریند و این اوست که امر خلقت و زندگی بشر را تدبیر میکند چون او عالم و قادر است و به احوال و مصالح امور شما علم دارد و قادر بر تدبیر امورشماست. (همان، ج ۱۶: ۳۰۸)
شما عالم نخستین را دانستید؛ چگونه متذکر نمیشوید (که جهانی بعد از آن است)؟![۲۴]
تفسیر: ما از ابتدا، هستی شما را مقدر و محدود کرده ایم به حد موت، پس مرگ حق است و از ناحیه خدا مقدر شده و خداوند به وسیله عواملی اراده کرده تا حیات انسان را باطل کند و ما در مسأله مرگ مخلوقاتمان، از عوامل ویرانگر و مبطل حیات شکست نمی خوریم ما مرگ را بین شما مقدر کرده ایم در حالی که آن مرگ بر این اساس تقدیر شده که با رفتن شما امثالتان جای شما را بگیرند.(همان، ج ۱۹: ۲۳۲)