به نظر میرسد پس از تشریح انواع جریان های هموارسود، به دست آوردن تعریفی از هموارسازی مورد نظر در این تحقیق(هموارسازی مصنوعی)، تسهیل شده باشد. محورمشترک در تعریف های ارائه شده توسط محققین هموارسازی، تأکید بر کاهش نوسان های دوره ای ارقام سودهای گزارش شده، در چار چوب اصول و روش متداول حسابداری است.
کاهش عمدی افت و خیزهای سود در سطح های مختلف، امروزه رفتاری در شرکت هاست. هموارسازی بیانگر تلاش مدیریت برای کاستن از نوسانهای سود است، تا حدی که در محدوده ی خط مشی ها حسابداری و مدیریت منطقی و قابل قبول محسوب می شود[۳۴].
۲-۶-۳ هموارسازی ازطریق طبقه بندی[۳۵]
مدیران با بهره گرفتن از طبقه بندی رویدادها، دست به هموارسازی سود میزنند به عنوان مثال عادی یا غیرعادی تلقی کردن برخی اقلام سود(زیان)منجر به افزایش یا کاهش سود عملیاتی خواهد شد.
۲-۶-۴ انگیزه های هموار سازی
برای هموارسازی سود، انگیزه های متعددی برشمرده شده است که می توان به تأثیر بر قیت و ریسک سهام، دستکاری پاداش، جبران خدمات مدیران، رهایی از محدودیت های قراردادهای بدهی و…اشاره کرد. باید یادآورشد که انگیزه برای هموارسازی، محدود به مدیران سطح بالا نمی شود. مدیران پایین دست نیزسعی برهموارسازی دارند تا ازدیدگاه مدیران رده بالا عملکرد خوبی نشان داده باشند. آن ها سعی میکنند به بودجه تعیین شده دسترسی پیدا کنند و همچنین درسطح مناسب کارایی، فعالیت کنند(اعتمادی، ۱۳۸۹، ص۱۳۴-۱۳۰).
۲-۶- ۵ نظریه های”آناند موهان جول[۳۶]” و” آنجان وی . تاگور[۳۷]“
هموارسازی واقعی همراه با تصمیماتی است که برتوزیع وجوه نقد شرکت تأثیر میگذارند و باعث ازبین رفتن ارزش شرکت میشوند. تغییر درزمان سرمایه گذاری وقتی که سود به طور مصنوعی هموار شده جریانات نقدی را تحت تأثیر قرار نمی دهد. این نوع هموارسازی با استفاده ازانعطاف پذیری گزارشگری به دست میآید که توسط (هیات تدوین استانداردهای حسابداری[۳۸]) فراهم شده است.
۲-۶-۶ نظریه های ” داس چر” و “مالکوم”[۳۹]
وجه تمایز بین هموارسازی واقعی ومصنوعی رابدین صورت بیان کردند: چنانچه یک معامله واقعی بدون درنظر گرفتن تأثیر آن برهموارسازی سود انجام شود، هموارسازی واقعی بوده است. درحالی که هموارسازی سود به فرایند حسابداری اطلاق می شود که باعث انتقال هزینه ویا درآمد از یک دوره به دوره دیگر میگردد. هموارسازی مصنوعی هنگامی حاصل می شود که مدیران قدرت تصمیم گیری دارند مثلا پروژه پژوهشاتی سرمایه ای شود یا عمرمفید والگوی تخصیص آن طی عمرمفید تعیین شود.
محققان متعددی سعی برتفکیک اثرات سه نوع هموارسازی از یکدیگر داشتند اما نتیجه پژوهش های آنان نشان میدهد که تفکیک اثرات سه نوع هموارسازی از یکدیگر امکان پذیر نیست و فرآیند هموارسازی سود ناشی از اثرات هرسه نوع هموارسازی است. آنچه درمطالعات انجام شده بیشتر مورد توجه قرارگرفته ، هموارسازی مصنوعی بوده است وشاخص های ارائه شده برای تعیین هموارسازی نیز براین نوع هموارسازی تمرکز دارند.
۲-۶-۷ مدل “روزن بوم[۴۰]” ، “ون درگوت[۴۱]” و” مرتنز[۴۲]“
هموارسازی سود یک استراتژی بلند مدت است که مدیران شرکت ها برای کاستن از نواسانات سود گزارش شده اتخاذ میکنند. برای هموارسازی سود باید ابزارهای متعددی را به خدمت گرفت. به همین دلیل توانایی مدیریت برای هموارسازی را می توان با ابزارهایی که برای هموارسازی سود به کار گرفته اندازه گیری کرد.
شاخصی که “روزن بوم” ، “ون درگوت” و “مرتنز” برای اندازه گیری ضریب هموارسازی سود بکارگرفته اند به صورت زیر تعریف می شود.
Dcfi تغییرات در وجوه نقد عملیاتی شرکت i وDoli تغییرات درسودعملیاتی شرکت i است. روش شناسی فوق تغییرات وجوه نقد عملیاتی را باسود عملیاتی مقایسه میکند. یادآوری می شود که وجوه نقد ناشی از عملیات کمتر درمعرض دستکاری حسابداری است تا سود عملیاتی. مدیریت با انتخاب آزادانه اصولی ازGAAP ، وجوه نقد ناشی از عملیات را به سختی میتواند تحت تأثیر این انتخاب ها قراردهد.
۲-۶-۸ نظریه های “میلک” و “جیاکومینو[۴۳]“
محاسبه واستفاده از وجوه نقد ناشی از عملیات ، تحریفها را حذف میکند. با توجه به اینکه شرکت ها از روش های مختلف استهلاک استفاده کرده وعمرمفید متفاوتی برای دارایی ها قائل میشوند وجوه نقد ناشی از عملیات ، نقایص مقایسه سود شرکت ها را حذف میکند. راپاپورت[۴۴] نیز با نظر آنان موافق بوده و عقیده دارد که روش های حسابداری ، وجوه نقد ناشی از عملیات را تحت تأثیر قرار نمی دهد.
۲-۶-۹ شاخص ایکل
شاخص ایکل در سال ۱۹۸۱ جهت تفکیک هموارسازی واقعی از هموارسازی مصنوعی توسط ایکل طراحی گردید. وی با فرض اینکه سود تابع خطی از فروش بوده و نیز فروش ناخالص هیچگاه به صورت طبیعی قابل هموار شدن نمی باشد، این شاخص را ارائه نمود. شاخص ایکل(که آن را CYخواهیم نامید)از نسبت تغییرات سود به تغییرات فروش به عنوان معیار شناسایی رفتار هموارسازی و به صورت زیر استفاده می کند:
CVΔ I=CY
CVΔ S
که درآنCV Δ I ضریب تغییرات سود و CV Δ Sضریب تغییرات فروش میباشد. هر گاه CY از یک کوچکتر باشد بدین معنا است که فروش به نسبت سود از تغییرات و نوسانات بیشتری برخوردار بوده است. با توجه به یکی از فروض ایکل مبنی براینکه سود و فروش رابطه خطی با هم دارند، لذا کوچکتر از یک بودن شاخص، میتواند قویاً وجود عمل هموارسازی به منظور کاهش نوسانات سود را نتیجه دهد. در صورتی که این شاخص برابر یک شود، رابطه بین سود و فروش خطی است و همینطور عدم وجود هموارسازی سود را بیان می کند، اما اگر شاخص ایکل عدد بزرگتر از یک را نشان دهد، این موضوع بیانگر فزونی تغییرات سود به تغییرات فروش بوده و این نشانه عدم وجود عمل هموارسازی میباشد.
ایکل در مورد شاخص خود، هیچ سطح از سود را به طور خاص توصیه نمی نماید و از تمامی سطوح سود می توان در این رابطه استفاده نمود؛ بدین معنا که در صورت کسر، می توان ضریب تغییرات سود عملیاتی، سود ناخالص و همینطور سود خالص قبل از کسر مالیات را قرار داده و با ضریب تغییرات فروش مقایسه نمود. شاخص ایکل طی سالهای متمادی و توسط بسیاری از محققین از جمله آلبرشت و ریچاردسون [۴۵](۱۹۹۰)، آشاری و همکارانش [۴۶](۱۹۹۴) و میچلسون و همکارانش [۴۷](۱۹۹۵) مورد استفاده قرار گرفته است.
۲-۷ گفتار ششم :پیشینه پژوهش
۲-۷-۱ پیشینه داخلی
پیشکاری (۱۳۷۵) در پژوهش خود تحت عنوان “بررسی مدیریت سرمایه در گردش در شرکت های منتخب ایرانی ” که از طریق پرسشنامه انجام شده است سؤالات زیر را مطرح کردهاست:
آیا مدیریت سرمایه در گردش در شرکت های ایرانی وجود دارند؟
۲-آیا روش های مختلفی که در ارزیابی سرمایه در گردش استفاده می شود بر بهای تمام شده کالا یا خدمات آن ها تأثیر دارد؟
۳-آیا میزان سرمایه در گردش مناسب در شرکت های نمونه اندازه گیری می شود؟
در کل از پرسشنامه های بیست شرکت که به طـور نمـونه انتخـاب شده بودند، دریافتند که ۶۷ درصد از شرکت ها از روشی که برای مدیریت سرمایه در گردش خود استفاده میکنند باعث تأثیر بر بهای تمام شده کالا یا خدمات خود شده اند و نیز این که ۷۱ درصد از شرکت ها با مدیریت مناسب سرمایه در گردش خود توانسته اند حجم بهینه ای از سرمایه در گردش را انتخاب کنند.