۱- حقوق و مسئولیت ها به طور کامل به هم نزدیک و با هم در ارتباط هستند. وجود یک حق به طور همزمان حضور یک مسئولیت را قابل پیشبینی میسازد. در واقع اگر جوامع مسئولیت هایشان را نادیده بگیرند هرگز نمی توانند حقوقشان را استیفا و تقویت کنند.
۲- مسئولیت ها همیشه به طور متناظر با یک حقوق ارتباط نمی یابند بلکه آن ها در یک سیستم گسترده از حقوق و وظایف با هم در ارتباط هستند.(جانوسکی؛ ۱۹۸۸)
۲-۵- جمع بندی مفهوم شهروندی
شهروندی پایگاهی است که با ظهور سرمایه داری و رشد مدرنیته در جوامع به افراد تعلق گرفت. آنطور که پارسونز بیان میدارد شهروندی پدیده ای است مدرن که حاصل گسترش ارزش ها و هنجارهای عام میباشد و با ظهور مدرنیته و سرمایه داری یا پدید آمدن تغییرات در جامعه سنتی نظیر شهری شدن، صنعتی شدن، سکولار شدن و عقلانیت رشد یافته است. همچنین می توان آن را توسعه مدرنیته یعنی انتقال اعضاء جامعه از وضعیت مبتنی بر منزلت به وضعیت مبتنی بر قرارداد تلقی کرد. شهروندی پایه اصلی نظامهای دموکراتیک محسوب می شود. در جوامع دموکراتیک شهروندی به معیار اصلی همبستگی ملی تبدیل شده است. در یک جامعه مدرن دیگر پیوندهای قومی، مذهبی، جنسیتی و غیره معیاری برای عضویت افراد در جامعه یا طرد آن ها از آن تلقی نمی گردند. بلکه در جوامع دموکراتیک مدرن، وضعیت شهروندی شالودهای کافی برای همبستگی ملی فراهم میکند. آمیختگی شهروندی با مفهوم پلورالیسم نشان میدهد که شهروندی میتواند با نادیده گرفتن تنوعات و همراه با کثرتگرایی فرهنگی، محوری را جهت ایجاد هویت ملی به وجودآورد. با توجه به مطالب گفته شده می توان گفت که عناصر اصلی شهروندی را حقوق و وظایف تشکیل میدهند. شهروندی مفهومی است که جذابیت عام دارد و به تعبیر فالکس، دلایل جذابیت شهروندی برای هر دو گروه محققین چپ و راست، دارا بودن توأمان هر دو عنصر فردگرایانه و جمعگرایانه و نیز داشتن یک ایده ذاتاً ارتباطی میباشد، چرا که به نظر او شهروندی متضمن همکاری میان افراد برای اداره زندگیشان میباشد.
حقوق و مسئولیت ها دو عنصر کاملاً مرتبط به هم هستند و در بررسی شهروندی نمی توان یکی از آن ها را نادیده گرفت. شهروندی از طریق همین تقابل میان حقوق و مسئولیت هاست که عناصر فردگرایانه و جمع گرایانه را در یک جامعه به یکدیگر پیوند میدهد. به عقیده فالکس ما نیازمند یک رویکرد کل نگر در مورد شهروندی هستیم رویکردی که حقوق و مسئولیت ها را توأم با هم در نظر بگیرد. این بدان معنا است که حقوق و مسئولیت های شهروندی منطقاً به طور نزدیکی با هم مرتبط اند. حقوق بر مسئولیت ها دلالت دارند چرا که حقوق در خلاء وجود ندارند. برای اینکه حقوق مؤثر باشند، دیگران باید حقوق ما را به رسمیت شناخته و محترم شمرند و ما نیز مسئولیم که متقابلاً به حقوق آن ها احترام بگذاریم. تنها از طریق اعمال فعالانه شهروندی است که تقابل کاذب میان حقوق و مسئولیت ها را می توان از بین برد. بنا بر نظریات جانوسکی رفتار شهروندان تابع قضیه بده و بستان است یعنی مبادله تعمیم یافته که در مقابل دریافت سود (حقوق) مسئولیت ها را نیز قبول میکنند و در غیر این صورت مسئولیت ها از جانب افراد مورد پذیرش قرار نم یگیرند. مردم معمولاً در حال حسابرسی حقوق و وظایف خود در کوتاه مدت نیستند. اما در دراز مدت به تعادل بین حقوق و مسئولیت ها فکر میکنند، این تعادل در واقع همان مشروعیت مسئولیت ها میباشند. آنطور که ترنر بیان میدارد افراد برای دستیابی به حقوق خود باید دست به مبارزه اجتماعی بزنند و در عرصه های عمومی فعال باشند. به عقیده ترنر این شهروندی فعال و نه منفعل، شهروندی عرصه عمومی و نه خصوصی، شهروندی از پایین و نه از بالا و شهروندی همگانی و نه خاصگرا است که میتواند دموکراسی مشارکتی را گسترش دهد.
شهروندی نیازمند منابع کافی برای شناخت و آگاهی،کسب تجارب و مهارت های فکری و مشارکتی و برخورداری از رفاه نسبی است. اگر جامعه ای در ارائه منابع ضروری شکست بخورد و یا به نفع گروه هایی خاص عمل کند، شهروندی دچار نقصان می شود. منابع زیربنای اصلی توانمندی فراد و گروه ها در جامعه است که برخی به صورت حقوق و بخشی نیز به شکل منبع اقتصادی اجتماعی میباشند.(شیانی؛۱۳۸۱)
۲-۶- رویکردهای نظری مربوط به جرائم شهری
تمرکز و تراکم جمعیت در شهرها منجر به پدید آمدن و گسترش انواع مسایل اجتماعی شده است که مهمترین بعد آن جرایمی است که ویژگی شهری دارد. به عبارت دیگر هر قدر جمعیت و فعالیت های فیزیکی و انسانی در شهرها بیشتر م یشود، احتمال بروز انواع ناهنجار یهای شهری نیز افزایش مییابد. (موسوی؛۱۳۸۷) از دیدگاه جامعه شناسی، جرم پدیده ای اجتماعی که در اصل با معیارها، ارزش ها و الگوهای عام پذیرفته شده توسط اکثریت مردم تعارض دارد. به عبارت دیگر انحراف اجتماعی و در نهایت جرم اجتماعی به آن دسته از کردارها و ویژگی های رفتاری اطلاق م یشود که به گون های با هنجارها، ارزش ها و رفتارهای مسلم و قابل قبول در عرف جامعه ناسازگار باشد.(کوئن؛۱۳۷۰)
اندیشمندان اجتماعی بر این باورند که گردآمدن انسانها در محی طهای شهری و نیاز آن ها به کنش متقابل در این محیط ها، تضادهای میان منافع فردی را بیشتر آشکار می کند. در نتیجه انتظار می رود در جوامع بزرگ همچون کلان شهرها، افراد برای رسیدن به منافع شخصی خود، منافع جمعی و مصالح دیگران را زیر پا بگذارند و دست به رفتارهای انحرافی بر خلاف هنجارهای اجتماعی جامعه بزنند.(مظلومان؛ ۱۳۸۵) به طور کلی از دیدگاه صاحبن ظران جامعه شناسی، مهمترین علل پیدایش و گسترش جرایم شهری عبارتند از افزایش دامنه نابرابری های اقتصادی و اجتماعی در شهرها، تضاد میان هنجارها و نقشه ای اجتماعی افراد و همچنین تنزل روابط عاطفی و شخصی افراد.(موسوی؛ ۱۳۷۸) عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی نیز به عنوان یک رفتار انحرافی کلان شهرها مطرح شده است.(گیدنز؛ ۱۹۸۹) بنابرین در این بخش به شناسایی عوامل مؤثر بر بروز رفتارهای کجرو بنا بر نظریه های جامعه شناسی پرداخته می شود.
نظریه های مختلف در بیان جرایم و رفتار کجرو بیان شده اند. برخی از این نظریه ها به شرح زیر بیان میشوند:
– نظریات کنترل اجتماعی (شامل نظریه کنترل اجتماعی هیرشی)؛
– نظریه ارتباطات نسبی ساترلند به عنوان عامل کجرفتاری؛
– نظریه مرتون در مورد کجرفتاری؛ و
– برخی عوامل محیطی مؤثر بر جرائم شهری.
۲-۶-۱- نظریات کنترل اجتماعی
فرض اصلی در نظریات کنترل، بر این اصل میباشد که افراد همواره تمایل به رفتارهای کجرو و مخالف هنجارهای اجتماعی دارند، مگر اینکه عواملی مانع انجام این کجروی ها گردند. به طور کلی کنترل و نظارت اجتماعی افراد در دو بعد صورت می پذیرد. این تبیین ها وقوع کجروی را برحسب وجود ضعف در فرایند کنترل اجتماعی در جامعه و ناکارآمدی آن در هر جامعه در دو بعد هنگامی که کنترل اجتماعی به اندازه کافی درونی و بیرونی تبیین میکنند و مدعی هستند که قوت داشته باشد، از وقوع کجروی جلوگیری می شود. اما وقتی کنترل های داخلی یا خارجی ضعیف بوده یا از هم پاشیده باشد، رفتار کجروانه ظاهر میگردد.(سلیمی؛۱۳۸۵)