از نظر گلمن[۵] (۱۹۹۵) هوش هیجانی موضوعی است که از بررسی نتایج چندین تحقیق علمی بر روی هوشهای مؤثر در زندگی انسانی به دست آمده است. بررسی این نتایج حاکی از قابلیتهایی مانند «همدلی»، «خوش بینی» و «تسلط به نفس» است که پیامدهای مهمی در خانواده، محل کار و دیگر صحنههای زندگی دارند.
بار ـ آن (۱۹۹۷) هوش هیجانی را اینگونه تعریف میکند : « مجموعهای از تواناییها، قابلیتها و مهارتهای غیر شناختی که بر توانایی شخص در کنار آمدن با مشکلات و فشارهای محیطی تأثیر میگذارد.
هوش هیجانی از نظر او شامل ۵ قسمت کلی مهارتها و قابلیت میشود، ضریب هیجانی درون فردی، ضریب هیجانی میان فردی، ضریب هیجانی سازگاری، ضریب هیجانی کنترل استرس و ضریب هیجانی حالت عمومی.
هوش هیجانی شامل چهار مؤلفه زیر است:
خودآگاهی که به معنی توانایی در شناخت دقیق هیجان ها به هنگام وقوع آن ها تعریف می شود.
خود مدیریتی که نوعی توانایی است که منجر به واکنش مثبت و مؤثر در مقابل افراد و وضعیت های متفاوت می شود.
آگاهی اجتماعی که به معنی توانایی در شناخت و درک هیجان های دیگران است.
و مدیریت رابطه که استفاده از هیجانات خود و دیگران برای مدیریت سازنده و مثبت تعامل ها و روابط تعریف می شود(گنجی ۱۳۸۴، ۳۰).
تعریف عملیاتی هوش هیجانی مدیران
هوش هیجانی در این پژوهش عبارت است از نمره ای که دانشجویان بر اساس پاسخ به پرسش های هوش هیجانی برادبری وگریوز(۱۹۵۳) کسب می نمایند.
-
- خودآگاهی نمره ای است که پاسخگو از سئوالات ۱تا۶ کسب میکند.
-
- خودمدیریتی نمره است که پاسخگو از سئوالات ۷تا ۱۵ کسب میکند.
- آگاهی اجتماعی نمره است که پاسخگو از سئوالات ۱۶ تا۲۰ کسب میکند.
مدیریت روابط نمره ای است که پاسخگو ازسئوالات ۲۱ تا۲۸ کسب می کند.
تعریف نظری پیشرفت تحصیلی
دانشجویان بر حسب موقعیت، نیازها، شایستگیهای فردی و شخصیتی، اهداف متفاوتی از پیشرفت تحصیلی دارند که به وسیله واسطه هایی مثل الگوی شناختی، عاطفی و رفتاری تعیین می شود. عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشگاهی در عملکرد تحصیل مؤثر است و از سوی دیگر، رفتن به دانشگاه ، انتقال مهمی در زندگی محسوب می شود زیرا فرد با چالش های مختلفی از قبیل ایجاد روابط اجتماعی جدید و مواجهه با انتظارات تحصیلی روبروهست، البته ابعاد شخصیتی نیز نقش مهمی در این زمینه دارد (افر[۶] ۱۹۹۸، ۷۱).
تعریف عملیاتی پیشرفت تحصیلی
منظور از پیشرفت تحصیلی در این پژوهش تغییرات معدل کل هر دانشکده که در آموزش دانشگاه ثبت شده است ( با توجه به معدل نیمسال اول و دوم تحصیلی ۹۲-۱۳۹۱).
فصل دوم:
مروری بر ادبیات و پیشینه تحقیق
۲-۱- مقدمه
هوش هیجانی یعنی توانایی استفاده از هیجانها که شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد سه مؤلفه هیجانها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند (مؤلفه شناختی، مؤلفه فیزیولوژیکی و مؤلفه رفتاری). همچنین هوش هیجانی با شناخت فرد از خویش و دیگران، ارتباط بین فردی، سازگاری و انطباق با محیط در جهت ارضای نیاز خود و انتظارات اجتماعی وابسته است و میتواند زمینه ای مناسب برای ساختن محیطی مطلوب برای یادگیری و برقراری ارتباط مؤثر باشد. به عبارت دیگر، هوش هیجانی فرد با مسایل فردی و اجتماعی روزمره سروکار دارد و پیشبینی کننده موفقیت فرد در زندگی است زیرا نشان دهنده عملکرد فرد در موقعیتهای اضطراری است. دانیل گلمن معتقد است، هوش عاطفی بالا تبیین میکند که چرا افرادی با ضریب هوشیIQ متوسط موفق تر از کسانی هستند که نمرههای IQ بسیار بالا تری دارند(حدادی کوهسار ۱۳۸۳، ۲۰).
۲-۲- تاریخچه هوش هیجانی
از نظر تاریخچه، هوش هیجانی در مفهوم هوش اجتماعی ریشه دارد که اولینبار توسط ای.ال ثرندایک در سال ۱۹۲۰ شناخته شد. از آن پس تاکنون روانشناسان سایر مقولههای هوش را نیز مورد شناسایی قراردادند.
در سال ۱۹۷۰ برای اولین بار، دو روانشناس آمریکایی به نام های دکتر پیترسالوی از دانشگاه ییل و دکتر جان مایر از دانشگاه نیوهمپشایر، بحث علمی هوش هیجانی را مطرح کردند. در سال ۱۹۷۵، «هوارد گاردنر» ایده هوش چندگانه را مطرح کرد. او هشت نوع هوش را در دو دسته کلّی هوش میان فردی[۷] و هوش درون فردی[۸] برشمرد (شریفی و آقایار ۱۳۸۵، ۱۴۷).
بسیاری از روانشناسان از جمله گاردنر اعتقاد دارند که معیارهای سنتی ارزیابی هوش، مثل آزمونهای ضریب هوشی (IQ) قادر به تشریح تواناییهای شناختی نیستند. عبارت هوش هیجانی ابتدا در سال۱۹۸۵ توسط «وین پین» مطرح شد امّا توسط «دانیل گلمن» در سال ۱۹۹۵ محبوبیت یافت. بیشترین پژوهشها در این زمینه توسط «پیتر سالووی» و «جان مایر» در دهه ۹۰ صورت گرفته است. آن ها به این نتیجه رسیدند که ظرفیت ادراک و فهم هیجانات، عامل جدیدی را در شخصیت افراد تشکیل میدهند. مدل سالوی- مایر، هوش هیجانی را به صورت ظرفیت درک اطلاعات هیجانی و استدلال در هنگام وجود هیجان تعریف میکند. آن ها تواناییهای هوش هیجانی را به چهار زمینه زیر تقسیم میکنند:
توانایی درک و تشخیص دقیق هیجانات (یا عواطف) خود و دیگران توانایی استفاده از هیجانات (یا عواطف) برای تسهیل تفکر توانایی درک معانی هیجانات (یا عواطف) توانایی مدیریت و اداره کردن هیجانات (یا عواطف) (جلالی ۱۳۸۱، ۲-۱).
پژوهشگران مختلف ابراز داشتهاند که هوش هیجانی بر سلامت حافظه و نیروی عقل، ادراک، معنابخشی تجربه ها، داوری صحیح، تصمیمگیری مناسب و رشد روانی- اجتماعی فرد تاثیر چشمگیر میگذارد و افرادی که دارای هوش هیجانی بالاییاند، قدرت بیشتر برای سازگاری با مسائل جدید روزانه دارند.
همچنین هوش هیجانی بالا با برونگرایی، انعطافپذیری، دلپذیر و باتوان بودن، هماهنگ کردن احساسات مختلف، شناسایی این احساسات و تاثیر آن ها بر مغز و رفتار همبستگی دارد.
در مقابل، هوش هیجانی پایین با رفتارهای مسئله ساز درونی، سطوح پایین همدلی، ناتوانی در تنظیم خلق و خو، افسردهخویی، اعتیاد به الکل و موادمخدر، انحرافات جنسی، دزدی و پرخاشگری همراه است با توجه به مسائل مختلفی که درباره هوش هیجانی ارائه شد، میتوان گفت که عوامل متعددی بر روند رشد یا تنزل هوش هیجانی تاثیرگذار است. مدرسه، محیط بیرونی و از همه مهمتر، خانواده نقش تعیینکنندهای در این زمینه دارند (خسروجاوید ۱۳۸۱، ۱۹).
با ارزیابی هوش هیجانی میتوان میزان موفقیتهای فرد را در زندگی فردی و اجتماعی پیشبینی کرد. برای ارزیابی، پنج بُعد در نظر گرفته میشود که عبارتند از: رسش(پختگی)، دلسوزی، رعایت اصول اخلاقی، اجتماعیبودن و احساس آرامش.
در بررسیها روشن شده است که عوامل کامیابی افراد برجسته، ناشی از احساسات مثبتی است که آنان در خود ایجاد میکنند و برعکس افراد ناموفق، کسانیاند که احساسات منفی را در خود پرورش میدهند.
این عوامل احساسی مثبت عبارتند از: احساس عزت نفس، دوستداشتن و عزیزداشتن خویش، خویشتنپذیری، خوشمشربی، ماجراجویی، بردباری و… و از جمله احساسات منفی میتوان از بدبینی، ترس از شکست، اضطراب، احساسناتوانی، احساس حقارت، ترس از تنبیه، احساس عدم امنیت، فرار از پذیرش مسئولیت، احساس گناه و… نام برد.