۲-۲-۴) الگوهای مدیریت سود
الگوهای گوناگون مدیریت سود عبارتنداز:
۲-۲-۴-۱) الگوی به دست آوردن آرامش
این الگو که مخرب ترین نوع مدیریت سود است، به مدیریت هرویین شهرت یافته است و زمانی اعمال می گردد که به دلیل نارضایتی سهامداران از مدیریت به خاطر عدم دستیابی به اهداف آن ها، احتمال برکناری مدیریت وجود داشته باشد. در این حالت مدیریت سعی میکند به روش های مختلف مانند فروش داراییهای مستهلک شده، کاهش ذخیره مطالبات مشکوک الوصول و… سود سال جاری را بالا برده و عملکرد شرکت را خوب جلوه دهد. این شیوه از مدیریت سود تا حد دستیابی به یک آرامش نسبی اعمال میگردد.
دلیل نامگذاری مدیریت هرویین به این دلیل است که شیوه مورد بحث، همانند استفاده از هرویین برای بار اول خوشایند است اما بعدها آثار زیانبار خودرا نشان میدهد (بهاری مقدم،۱۳۸۵).
۲-۲-۴-۲) الگوی حداکثر کردن سود[۵۹]
این شیوه از مدیریت کردن سود که تقریباً شبیه الگوی اول میباشد، در مورد طرح های پاداش مدیریت کاربرد دارد.البته می باید توجه داشت که در طرح های پاداش دارای سطح حداقل و حداکثر سود مشمول پاداش در شرایطی که سود، بالاتر از حداکثر مشمول پاداش باشد، مدیریت سود برای کاهش آن تا سطح حداکثر اعمال میگردد. این شیوه از مدیریت سود به دلیل اختیاری بودن آن و آگاهانه بودن سیاست های اعمال شده توسط مدیریت از خطر کمتری نسبت به الگوی اول برخوردار است (همان منبع).
۲-۲-۴-۳) الگوی حداقل کردن سود[۶۰]
این الگو در مورد مدیران محافظه کارشرکت هایی مصداق دارد که دارای یک رویه بلند مدت سوددهی باشند. در این حالت که از طرق مستهلک کردن داراییهای سرمایهای، هزینهای کردن مخارج پژوهش و توسعه، استفاده از روش تلاشهای موفقیت آمیز در مورد صنایع نفت و گاز و سایر رویههای فزاینده هزینه یا کاهنده درآمد صورت میپذیرد، مدیریت سعی در کاهش سودهای غیرمنتظره دارد. این الگو در مورد دو نوع از شرکت ها کاربرد دارد. گروه اول شامل شرکتهایی میشود که حالت انحصاری داشته و به منظور جلوگیری از رقابتی شدن فعالیتشان، تلاش میکنند از بالفعل شدن سرمایهگذاریهای بالقوه خوداری نمایند. علاوه بر این در مورد شرکتهایی که عام المنفعه اند، مانند شرکتهای فعال در صنایع استراتژیک همانند نفت و گاز یا شرکت های فعال در صنایع حمل ونقل یا تولید کننده برق، که افزایش بیش از حد سود میتواند با فشار مردم جهت کاهش قیمتها منجر میشود پس مدیران اینگونه شرکتها نیز سعی در حداقل کردن رقم سود گزارش شده دارند (بهاری مقدم،۱۳۸۵).
۲-۲-۴-۴) الگوی هموارسازی سود[۶۱]
این الگو که رایج ترین نوع مدیریت سود میباشد، سعی در کاهش نوسان موقتی سود گزارش شده به دلیل مغایرت با سود اقتصادی دارد. این الگو به نوعی شامل هر سه الگوی اول میباشد. چرا که برای کاهش در نوسانات سود نیاز به معیار میباشد. پس در صورتی که هدف برآوردن خواسته های سهامداران باشد سود سهام با قیمت مورد انتظار سهامداران مبنای هموارسازی سود خواهد بودو در صورتی که هدف جلوگیری از فعالیت رقبا یا فشارهای اعمال شده توسط مقررات دولتی باشد، حداقل کردن درآمد یا کاهش در نوسانات آن نسبت به گذشته معیار هموارسازی میباشد(بهاری مقدم،۱۳۸۵).
۲-۲-۴) انگیزه های مدیریت سود
یکی از اهداف اولیه مدیریت سود حفظ اعتبار شرکت است چرا که اعتبار باعث میشود شرکت کارا و پویا به حساب آید. کسب جایگاهی مناسب در میان رقبا و بازارسرمایه باعث میشود سرمایهگذاران و اعتباردهندگان نسبت به شرکت نظر مساعدتری داشته باشند و شرکت ازصرف هزینه های بیشتر در رقابت با سایر شرکتهای مشابه بی نیاز شود و با هزینه کمتراعتبارو وام دریافت کند.
۲-۲-۴-۱ ) تامین انتظارات تحلیل گران مالی
به طور کلی انتظارات تحلیلگران مالی و پیشبینی کنندگان وضع مالی شرکت به دو قسمت عمده تفکیک میشود: انتظارات در مورد سود و درآمد عملیاتی.
فشار برای برآورد کردن سود مورد انتظار، بسیار بیشتر از درآمد عملیاتی است و شاید اولین عامل سوق دادن مدیران به انجام مدیریت سود همین عامل باشد. که باعث میشود روشهای شناخت سود را مورد تردید قرار گیرد. مقراس و ولد [۶۲](۲۰۰۲) طی پژوهشی نشان دادند که روشهای نامناسب شناسایی سود دلیل ۳/۱ از تجدید ارائههای داوطلبانه و اجباری در سازمان اوراق بهادار بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۰ بوده است. نکته قابل توجه این است که معمولا این خود شرکتها هستند که انتظارات درآمدی را به وجود میآورند. بنابرین فشار برای تأمین این انتظارات درآمدی بر آن ها وارد میشود، معمولا شرکتها درآمدهای آتی خود را به صورت تقریبی به تحلیل کنندگان و سرمایه گذاران اعلام مینمایند. بنابرین مدیران معمولا خود را موظف به پوشش دادن هدف اعلام شده میبینند.
بسیاری از شرکتها مانند اینتل، کوکا کولا و جیتل[۶۳] روش معکوس را پیش گرفتهاند و دیگر اقدام به ارائه اطلاعات میان دوره ای و درآمدهای سالانه پیشبینی شده به تحلیل گران نمینمایند. این شرکتها در جواب این اقدام، ادعا میکنند که تمرکز خود را از دستیابی به اهداف کوتاه مدت به اهداف بلند مدت تغییر دادهاند (خالد الموتسم عبدلغانی، ۲۰۰۵)[۶۴].
۲-۲-۴-۲ ) به منظور جلوگیری از مشکلات تعهدات استقراض و تلاش برای کم کردن هزینه های سیاسی
شرکتها باید از وامها و بدهیهایی که تعهداتی را در صورت عدم دسترسی به سودی معین ایجاد میکند، اجتناب کنند. چرا که در صورت برآورده نشدن این تعهدات اعتبار دهنده ممکن است نرخ بهره بیشتری را طلب کند و یا اینکه پرداخت یکجای طلب خود را درخواست نماید. در نتیجه برخی از شرکتها ممکن است از مدیریت سود به منظور جلوگیری از نقض تعهدات ذکر شده استفاده نمایند. از طرف دیگر برخی از شرکتها ممکن است انگیزه کم نشان دادن سود خود را داشته باشند تا از مشکلات سیاسی ناشی از بازده بیش از حد مورد انتظار جلوگیری کنند. برای مثال اگر قیمت گازوئیل به شدت افزایش پیدا کند و کارخانهها نفتی سود بسیار زیادی به دست آورند. این مسأله ممکن است باعث ایجاد انگیزه در دولت برای افزایش مالیات بر درآمد شرکتهای مذکور شود و یا انگیزه برای کنترل کردن قیمت گازوئیل ایجاد نماید (خالد الموتسم عبدلغانی، ۲۰۰۵).
۲-۲-۴-۳ )هموارسازی سود طی یک دوره زمانی بلند مدت با رشد مناسب
این اعتقاد برای سالیان متمادی وجود داشته وهنوز هم این باور وجود دارد که شرکتها باید تغییرات شدید در سود خود را به حداقل برساند تا باعث حداکثر شدن قیمت سهام خود شوند. چرا که یک بستر بسیار متغیر از سود به معنی ریسک زیاد میباشد در نتیجه سهام شرکت در مقایسه با سهام شرکتهایی که روند سود نسبتا ثابتی دارندکاهش قیمت خواهدداشت. در نتیجه این شرایط برای شرکتها، انگیزه ایجاد یک سود هموار با ضریب رشد معقول را به مدیریت القاء میکند (خالد الموتسم عبدلغانی، ۲۰۰۵).