جوهاماتسون[۳۴] در سال ۲۰۰۲ بازار سرمایهگذاری مشترک را از منظر تئوری اطلاعات نامتقارن موردبررسی قرار داد و نتیجه گرفت که میتوان از مفاهیم اطلاعات نامتقارن و علامتدهی برای توصیف مشکلات پیش روی مؤسسان و سرمایهگذاران در سرمایهگذاری مشترک استفاده کرد.
دوگار (۲۰۰۳) وی دریافت ازآنجاکه سرمایهگذاران از نوع شرکتی که در حال ورود به بازار سرمایه است بیاطلاع هستند مالکین و مدیران شرکتها از کیفیت گردش وجوه نقد جهت ارسال علامت مثبت به بازار استفاده میکنند به همین دلیل شرکتهایی که قصد ورود به بازار را دارند در سالهای باکیفیت مطلوب گردش وجوه نقد تمایل به پیوستن به بازار را دارند و در سالهایی با عملکرد ضعیف گردش وجوه نقد از پیوستن به بازار منصرف میشوند؛ اما واقعیت این است که سرمایهگذاران فقط کیفیت پروژه هایی که مدیران میخواهند انجام دهند را مشاهده میکنند و گردش کیفی وجوه نقد را به طور واضح درک نمیکنند. او همچنین دریافت که اگر شرکتها قادر باشند کیفیت بالایی از وجوه نقد را در طی دوران رونق بازار نسبت به دوران رکورد بازار ایجاد کنند در طی دوران رونق بازار انتظار خواهیم داشت که تعداد بیشتری از عرضه عمومی سهام را مشاهده کنیم در عوض طی دوران رکورد بازار شرکتها تمایلی به عرضه عمومی سهام نخواهند داشت و منتظر میمانند تا زمانی که بتوانند کیفیت مطلوبی از گردش وجوه نقد را ایجاد کنند و علائم بسیار کاراتری را به بازار ارائه دهند (دوگار،۲۰۰۳، ص ۵۵)[۳۵].
گائو و همکاران (۲۰۰۴) در این تحقیق به بررسی متغیرهای مالی و غیرمالی مؤثر بر قیمت عرضه سهام جدید شرکتهای داروسازی و بیوتکنولوژی پرداخته شده است. مهمترین متغیرهای مالی موردمطالعه عبارتاند از: جریانهای نقد عملیاتی، فروش، سود خالص، کل داراییها، مخارج سرمایهای (تحقیق و توسعه) و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار. مهمترین متغیرهای غیرمالی نیز؛ تعداد محصولات شرکت، مرحله توسعه محصول و حمایت قانونی از حقوق مادی و معنوی حق اختراعها بودند. نتایج تحقیق نشان داد که از بین متغیرهای مالی تنها مخارج سرمایهای (تحقیق و توسعه) و از بین متغیرهای غیرمالی تعداد محصولات شرکت، مرحله توسعه محصول و حمایت قانونی از حقوق مادی و معنوی حق اختراعها، مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر قیمت عرضه سهام شرکتهای داروسازی و بیوتکنولوژی به شمار میروند ( گائو و همکاران،۲۰۰۴، ص ۲۳ )[۳۶].
جرالد اپل (۲۰۰۵)، گوردون، (۱۹۵۹)، اشلیس (۲۰۰۳) و بسیاری از محققین دیگر که یک سریهای زمانی تغییرات قیمت را بررسی کردهاند، به وجود رابطه معنیدار بین قیمت سهام و روند کلی بازار، حجم سهام، عمق بازار و اندازه ارزش بازار شرکتها تحلیل تکنیکی، اعتقاد دارند. جرالد اپل در کتاب خود تحت عنوان ابزاری قوی برای سرمایهگذاران فعال تجربه چهلساله خود را در زمینهٔ مطالعه، تدریس و سرمایهگذاری ارائه کردهاست. ایشان در این کتاب ابزارهای مورداستفاده در تحلیل محرکهای مربوط به حجم، اطلاعات بازار و سودآوری را با بهره گرفتن از شاخصها و نمودارهای عملیاتی مختلف ارائه کرده و معتقد است، باید محرکهای اصلی بازار در پیشبینی قیمت برحسب ادوار زمانی (هفتگی، ماهیانه و سالیانه)، عمق بازار، میانگین بازده (هفتگی، ماهیانه و سالیانه)، نرخ تغییر قیمت، حجم، اندازه و ارزش بازار تحلیل شوند. ایشان ضمن معرفی هر یک از محرکهای مذکور، الگوهای نموداری برای پیشبینی مسیر تغییرات آتی قیمت را ارائه نمودهاند.
کانن چان[۳۷] (۲۰۰۶) و همکارانش طی تحقیقی، رابطه ارقام تعهدی را با بازده آتی سهام موردبررسی قرار داده و به این نتیجه رسیدند که شرکتهای با ارقام تعهدی بالا، در دوره بعد از گزارشگری اطلاعات مالی، بازده سهام آن ها کاهش مییابد. یک تفسیر از این نتیجهاین است که شرکتهای با کیفیت سود پایین (شرکتهای با ارقام تعهدی بالا) در دوره پس از گزارشگری سود، دچار افت بازدهی میشوند، زیرا سرمایه گذاران به مسئله کیفیت سود پایین شرکتها پی برده و قیمت سهام را متناسب با آن تعدیل میکنند. کانن چان و همکارانش این موضوع را به وسیله تفکیک اجزای ارقام تعهدی و نیز دستهبندی بر اساس ارقام اختیاری و غیر اختیاری انجام دادند و به نتایج مشابهی دستیافتاند (خواجوی و ناظمی، ۱۳۸۴، ص ۴۱).
لی و همکاران (۲۰۰۷) نشان دادند که همزمانی قیمت برای بررسی نوسان پذیری، قیمت مناسب است. آن ها نشان میدهند که نوسان پذیری قیمت میتواند به دو بخش اختلال و بخش اطلاعاتی تجزیه شود. آن ها بیشتر بخش اطلاعاتی را به یک بخش بهروزرسانی اطلاعات و یک بخش تحلیل بیثباتی تجزیه میکنند. اختلال موجب کاهش قابلیت اطلاعرسانی قیمت میشود در حالی که. قابلیت اطلاعرسانی قیمت با بخش اطلاعاتی ارتباط U شکل دارد.
چن و دیگران (۲۰۰۸) به بررسی رابطه بین کیفیت سود حسابرسی شده با قیمت سهام همزمانی پرداختند. نتایج این تحقیق نشان داد که کیفیت سود بالاتر (پایینتر) منجر به قیمت سهام همزمانی پایینتر (بالاتر) میشود. این نتایج بر این اصول استوار است که اطلاعات عمومی با کیفیت بالا میتواند منجر به هزینه پایینتری از اطلاعات خصوصی (اطلاعات موجود نزد ذینفعان درونسازمانی) گردد، به عبارت دیگر، استقلال حسابرس منجر به افزایش کیفیت اطلاعات صورتهای مالی حسابرسی شده و بهتبع آن، کاهش عدم تقارن اطلاعاتی میگردد.
فرناندس و فریرا (۲۰۰۸) به بررسی قیمت سهام همزمانی میان شرکتهای غیر آمریکایی در بازارهای آمریکایی پرداختند. با بررسی یک نمونه شامل ۴۷ شرکت، از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۳ آن ها یافتند که شرکتهای غیر آمریکایی در بازارهای آمریکایی نسبت به سایر شرکتهای آمریکایی سطح پایینی از قیمت سهام همزمانی دارند؛ اما به یک رابطه مثبت بین این شرکتها و سطح پایینی از قیمت سهام همزمانی در بازارهای توسعهیافته دستیافتاند. در مقابل، آن ها به یک رابطه منفی بین سطح پایینی از قیمت سهام همزمانی میان شرکتهای مذکور در بازارهای در حال توسعه دستیافتاند
بوباکر و همکاران (۲۰۱۳) به بررسی اثر سهامداران عمده در همزمانی قیمت سهام با بهره گرفتن از نمونه مشتمل بر ۶۵۴ شرکتهای فهرست شده بورس اوراق بهادار فرانسه در طی سالهای ۱۹۹۸-۲۰۰۷ پرداختند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که همزمانی قیمت سهام با کنترل بیشازحد افزایش مییابد، استدلال میشود که سهامداران عمده تمایل به افشای کمتر اطلاعات برای پنهان کردن شیوه های فرصتطلبانه خود دارند علاوه بر این، این مطالعه نشان میدهد که شرکتها با کنترل بیشازحد احتمال سقوط قیمت سهام، آن ها افزایش مییابد.