پرورش یا تربیت «جریانی است منظم و مستمر که هدف آن هدایت رشد جسمانی ، شناختی ، اخلاقی و اجتماعی یا به طور کلی رشد همه جانبه شخصیت دانش آموزان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا شدن استعداد آنان است » بر اساس چنین تعریفی پرورش یک نظام است ، نظامی که کارکرد اساسی اش شکوفا کردن استعداد و تربیت شهروندانی است که هنجارهای مورد پذیرش جامعه را کسب کنند و متعهد به ارزشهای آن باشند . حتی بسیاری از صاحب نظران تربیتی کارکردی فراتر از کارکرد ذکر شده برای پرورش قائلند و معتقدند که القای ارزشها و سنتها و اخلاقیات پذیرفته شده جامعه به افراد یکی از قدیمی ترین دیدگاه پرورشی است ، به جای چنین کارکردی ،نظام تربیتی باید رشد مهارتهای شناختی از قبیل تفکر انتقادی،تحلیل ارزشها و مهارتهای گروهی را در کانون کارکردهای خود قرار دهد تا زمینه مردم سالاری در جامعه فراهم شود (سیف ،۱۳۸۹ ، ص۲۸ ) .
تحلیل مفاهیم و کارکردهای ذکر شده نشان میدهد که به هیچ وجه نمی توان مفهوم «پرورش » را با مفاهیمی چون آموزش ،تدریس و یا حرفه آموزی یکی دانست .پرورش مفومی کلی است که میتواند سایر مفاهیم را در درون خود جای دهد. مفهوم آموزش برخلاف پرورش یک نظام نیست ، بلکه آموزش فعالیتی است هدفدار واز پیش طراحی شده ،که هدفش فراهم کردن فرصتها و موقعیت هایی است امر یادگیری را در درون یک نظام پرورشی تسهیل کند و سرعت بخشد .بنابرین آموزش وسیله ای است برای پرورش ، نه خود پرورش .آموزش یک فعالیت مشخص و دقیق طراحی شده است ؛پس هدف های آن دقیق تر و مشخصتر و زودرس تر از هدف های پرورشی است .آموزش ممکن است با حضور معلم و یا بدون حضور معلم از طریق فیلم ،رادیو ،تلویزیون و سایر رسانه ها صورت گیرد .مفهوم تدریس به آن قسمت از فعالیت های آموزشی که با حضور معلم در کلاس درس اتفاق می افتد اطلاق می شود .تدریس بخشی از آموزش است و همچون آموزش یک سلسله فعالیت های منظم، هدفدار واز پیش تعیین شده را در بر میگیرد و هدفش ایجاد شرایط مطلوب یادگیری از سوی معلم است . به آن قسمت از فعالیت های آموزشی که به وسیله رسانه ها و بدون حضور و تعامل معلم با دانش آموزان صورت میگیرد به هیچ وجه تدریس گفته نمی شود. بنابرین آموزش معنایی عامتر از تدریس دارد . به عبارت دیگر می توان گفت هر تدریسی آموزش است ،ولی هر آموزشی ممکن است تدریس نباشد .
چهار ویژگی خاص در تعریف تدریس وجود دارد که عبارتند از :
الف ) وجود تعامل بین معلم و دانش آموزان
ب) فعالیت بر اساس اهداف معین واز پیش تعیین شده
ج ) طراحی منظم با توجه به موقعیت و امکانات
د) ایجاد فرصت و تسهیل یادگیری . » ( شعبانی،۱۳۸۹ ،ص ۹)
۲-۴ روش تدریس انعکاسی
روش تدریس انعکاسی مفهومی است که به تازگی در نظام های آموزشی و بازآموزی معلمان مورد توجه قرار گرفته است.این روش،واکنشی در برابر روش تدریس سنتی در آموزش بود.در روش تدریس سنتی که حدودا یک سده به طول انجامید،معلمان می باست قواعد دقیق و اصول خاصی را دنبال میکردند؛قواعدی که از جانب نظریه پردازان به آنان تجویز می شد.از این دیدگاه، معلمان فقط مصرف کننده نظریات و افکار صاحبنظران آموزش بودند و مواد درسی را به یادگیرندگان عرضه میکردند، طوری که از حداقل قدرت عمل برخوردار بودند(ریچاردز و راجرز[۱۶]،۲۰۰۲).بالعکس،در روش تدریس انعکاسی، معلمان نقش فعالی در کلاس درس دارند و تکنیک ها و راهبردهای آموزشی را خودشان به وجود می آورند.زیچنر و لیستون[۱۷](۱۹۹۶) و بارتلت[۱۸](۱۹۹۷) نیز معتقدند که معلم انعکاسی معلمی است که عقاید و نظرات،اهداف و عواقب و پیامدهای حرفه خود را در تمام سطوح،مورد سنجش و ارزیابی قرار میدهد.بنابرین معلم انعکاسی در حرفه خود با اختیار و اراده از سطح نظریه های رایج فراتر می رود؛ نظریاتی که از طریق برنامه های آموزش معلمان ارائه شده است، او سعی میکند نظریات،آرای و آرمان های خود را توسعه دهد.
سال ها پیش دیویی(۱۹۳۳) معلمان را به سمت و سوی واکنش و عملکرد انعکاسی رهنمون ساخت و در توضیح آن نوشت که کنش انعکاسی یعنی،نگرش فعال و نقادانه به اعتقادات و باورها و بررسی پیامدهای آن ها.دیویی با این رویکرد،سه ویژگی برجسته افراد و معلمان انعکاسی را برشمرد.این سه ویژگی عبارت بودند از ذهن باز،مسئولیت پذیری و سعه صدر.ذهن باز یعنی میل به گوش فرا دادن به بیش از یک بعد از یک قضیه و در نظر گرفتن جنبههای متفاوت آن، مسئولیت پذیری نیز شامل توجه دقیق به عواقب کنش ها و فعالیت های آموزشی است،طوری که معلم خود را مسئول آموزش و پیامدهای آن میداند.این در حالی مطرح شد که اصولا،معلمان خود را مسئول موفقیت های یادگیرندگان و کلاس درس دانسته در حالی که یادگیرندگان را مسئول شکست هایشان می دانند.سعه صدر نیز به این معنی است که معلمان شهامت آن را داشته باشند که بر ترس ها و تردیدهای خود فائق آیند و به طور انتقادی آموزش کلاس خود را به منظور ایجاد تغییر معنادار مورد ارزیابی قرار دهند.استفاده از روش تدریس انعکاسی،آنچنان که فارل[۱۹](۲۰۰۷) بیان میکند، یک جنبش مفید در توسعه حرفه ای معلمان است و بر این بنیان استوار است که معلمان میتوانند حرفه آموزشی خود را با تأمل خودآگاهانه و نظام مند درباره تجربیات آموزشی خود در کلاس درس بهبود بخشند.به عنوان معلمان انعکاسی، آنان میتوانند از داده های برگرفته از تأملات نظام مند استفاده کنند. والی[۲۰](۱۹۹۷) نیز معتقد است که معلمان انعکاسی میتوانند حوادث کلاس درس را در سایه هنر،پژوهش و معرفت اخلاقی تغییر دهند. ریچاردز[۲۱](۱۹۹۰) معتقد است که خود پژوهی و تفکر خلاق میتواند به معلمان کمک کند تا از سطح شهودی، روزمره و غیرعقلانی به سطحی بالاتر که اعمال آنان به وسیله تأمل و تفکر راهنمایی میگردد حرکت کنند.
۲-۵ مفاهیم گوناگون انعکاسی بودن