بر اساس آیه فوق عدالت یکی از محوریترین و مهمترین اصول دین اسلام میباشد. به همین دلیل است که اسلام همواره حقوق مسلمانان، عرض و آبروی آنها را محترم شمرده و بر رعایت آن تأکید میورزد و سیره ائمه علیهمالسلام نیز مؤید همین مطلب میباشد. چنانچه که سیره امیر مؤمنان علی علیهالسلام نیز بر همین امر- برقراری عدالت- استوار است و در حقیقت وقتی جرمی که مربوط به حقوقالناس یا حقوقالله در نزد ایشان به اثبات میرسید باقاطعیت اجرا میکردند زیرا ایشان معتقد بودند که دادرسی میزان عدل خداوند در روی زمین برای گرفتن حق مظلوم از ظالم است. بنابرین در جامعهای که بر پایه عدالت استوار است؛ حقوق هریک از افراد نیز محترم شمرده شده است.
لذا خداوند در تزاحم میان حقوق، نسبت به حقالناس تأکید خاصی دارد وآن را با موازین بسیار دقیق بررسی می کند. اما آنجا که حق خود در میان باشد با فضل و کرم خود رفتار می نماید. «پس اگر حاکم اسلامی در عفو و بخشش اشتباه کند بهتر است از اینکه در مجازات و عقوبت اشتباه کند و چه بسا که دیگر جایی برای جبران آن باقی نماند.». (ترمذی، بیتا، ج۴، ۳۳ به نقل از سمیعی، بیتا، ۱) البته این بدان معنا نیست که حدود الهی تعطیلبردار است زیرا رسول اکرم صلیالله علیه وآله وسلم میفرمایند: «به مجازات رساندن مجرم بر روی زمین برای خدا از بارانی که چهل شبانه روز بر زمین عطشناک ببارد سودمندتر و برتر است». (حرعاملی، ۱۴۰۹، ج۲۸، ۱۳)توجیه این حدیث به این صورت است که اگر مجرمان عادلانه و بر اساس قطع و یقین مجازات شوند همانند بارانی هستند که موجب بارور شدن جامعه میشوند. اما آنجا که مجازاتی بر اساس ظن و گمان و تردید صورت پذیرد، ظلم بیداد می کند. بنابرین قاعده درء روح تخفیف و تسامحی است که اساس تشریعات نظام جزای اسلام را تشکیل میدهد و تا حد زیادی تأمینکننده امنیت به متهمان به جرایم است. همچنین نشاندهنده اهتمام عظیمی است که اسلام به حرمت و شخصیت انسانها به خرج داده است ومانع از کیفر و مجازات بیدلیل و اثبات نشدهی آنان می شود و احتیاط نامبرده به این معنا است که حقالناس نباید معطل باقی بماند زیرا معطل باقیماندن حقالناس موجب ضرر وزیان بر مردم می شود. لذا حاکم با توجه به ادله آورده شده حکم مقتضی را حتی در صورت عدم حضور متهم باید صادر نماید.
۳: امکان رسیدگی غیابی در حقوقالناس بر خلاف حقوقالله
«الظاهر اختصاص جواز الحکم علی الغایب بحقوق الناس فلا یجوز الحکم علی الغایب بحقوق الناس فلا یجوز الحکم علیه فی حقوق الله تعالی مثل الزنا»«یعنی در ظاهر، جواز محاکمهی غایب مخصوص به حقوقالناس است و اما در مورد حقالله مانند زنا محاکمه غیابی متهم به زنا جایز نیست». (خمینی، ۱۳۸۴، ۵۷۵)دلیل اینکه در حقوقالله حکم غیابی جاری نمی شود همان قاعده درء است که در حقیقت شبهات حدود را بر میدارد.
امام خمینی(۱۳۸۶، ج۲، ۴۸۶) در حصول شبهه میفرمایند: «اعتقاد به حلیت عمل لازم است و با وجود گمان غیر معتبر یا محض احتمال حلیت حصول شبهه مشکل است. بنابرین کسی که به حکمی جاهل بوده و به جهل خود التفات دارد و در حالی که احتمال حرمت را هم میدهد و درصددپرسش
برنیامده عمل او مصداق شبهه نیست». به همین دلیل است که پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله وسلم وامیرمؤمنان حد را با راه و روش خود از اقرارکننده دفع میکردند واین برای احتیاط در نگاه داشت دماء بوده است.
مؤید این مطلب داستانی از قضاوتهای حضرت علی علیهالسلام است که در روایات ذکر شده که زنی به دلیل اضطرار و نجات ازتشنگی شدید، مرتکب عمل زنا شد، عمر میخواست حد زنا بر او جاری کند، اما امام علی علیهالسلام پس از بررسی، با استناد به آیهی شریفهی «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ » (سوره بقره(۲)، آیهی ۱۷۳) از اجرای حد ممانعت نمود. در این حال بود که عمر گفت: « لولا علی لهلک عمر». (بروجردی، بیتا، ج۳۰، ۶۶۳)
بنابرین آنچه از مطالب فوق بر می آید این است که ائمه علیهمالسلام در حقوقالله تا زمانیکه تمام شرایط جرم را یکی یکی بررسی نمیکردند و ازخود مجرم بازجویی نمیکردند حکمی بر او صادر نمیکرند زیرا ممکن بود هریک ازاحتمالات موجود مانند جهل، اضطرار و اکراه حدود را بردارند و این در حالی بود که در جرایم حقالناسی، خداوند حقوق بندگانش را مقدم برحقوق خود قرار داده و در اینباره آمده است: «جعل الله سبحانه حقوق عباده مقدمه علی حقوقه فمن قام بحقوق عبادالله کان ذلک مودیا الی القیام بحقوق الله»«خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده است و کسی که حقوق بندگانش را رعایت کند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد کرد». (محمدی ری شهری، ۱۳۷۷، ج۲، ۴۸۰)
بهر حال، اهمیت فوقالعاده حقالناس ولزوم اهتمام به رعایت حق مردم مورد توجه و توافق فقها قرار گرفته است. زیرا در حقالناس انسان با مردم روبروست که چه بسا ازحق خود نگذرند وانسان به همین خاطر در روز جزا گرفتار باشد. در حالی که در حقالله انسان با خداوند کریم، بخشنده و مهربان روبروست که نهایت کرامت و بزرگواری را با بندگانش دارد و با اندک بهانهای از بنده گنهکارش میگذرد؛ اما بندهای که حق دیگری را تباه کرده باشد، بدون جلب رضایت او نمیتواند رضایت الهی را جلب نماید.
لذا آن مقدار تأکید و سفارشی که نسبت به رعایت حقالناس شده، نسبت به واجبات الهی نشده است. به همین دلیل است که در حقالناس قاعده تخفیف جاری نمی شود؛ و در حقیقت حق الناس از عمومیت آیهی قرآن کریم «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ
یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم»«بگو ای بندگان من که بر خویشتن زیادهروی داشتهاید از رحمت خدا ناامید مشوید در حقیقت خدا همه گناهان را میآمرزد که او خود آمرزنده مهربان است.» (سوره زمر(۳۹)، آیهی۵۳) خارج است. زیرا این آیه ناظر به گناهانی است که به رابطه انسان با خدای متعال مربوط باشد. از سوی دیگر هم ائمه علیهمالسلام برای اینکه عدهای از مجرمین از عدم حضور در جلسه محاکمه میخواستند سوءاستفاده کنند، و این موجب تضییع حق دیگران میشد حکم غیابی را صادر میکردند؛ اما شرایطی را هم برای شخص غایب در نظر میگرفتند تا اگر مجرم غائب برگشت حقوق وی زایل نشود. هر چند که امام علی علیهالسلام فرمودهاند:«النبی ص لما وجهنی إلى الیمن قال إذا تقوضی إلیک فلا تحکم لأحد الخصمین دون أن تسمع من الآخر قال فما شککت فی قضاء بعد ذلک »« هنگامی که از طرف رسول خدا مأموریت یافتم جهت کار قضایی به یمن بروم، حضرت به سفارش کردند که وقتی بین مردم قضاوت میکنی هیچ وقت قبل از اینکه از دو طرف بپرسی حکم صادر نکن. حضرت فرمود: من این گفته را نصب العین خود قرار دادم و دچار تردید نشدم». (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۱۰۳، ۲۷۶)
همان طور که ملاحظه شد بر طبق فرمایش پیامبر اکرم اصل، عدم صدور حکم غیابی در جرایم است و صدور حکم غیابی در جرایم حقالناسی برای جلوگیری از تضییع حقوق مردم با توجه به تأکیداتی که در اینباره شده یک استثنا میباشد.
گفتار چهارم: برخی از مصادیق حقالله و حقالناس در جرایم کیفری