با توجه به مثال فوق بهترین راه سلامت افراد یک جامعه ارتباط صحیح آن ها با یکدیگر است، که این امر فقط در سایه ی ازدواجهای موفق و تشکیل خانواده های سالم و به دنبال آن ساختن اجتماع سلامت و رو به جلو میسرمی شود.
حال اگر ارتباط افراد یک جامعه به صورت غیر منطقی و غیرعقلایی با یکدیگر شکل گیرد و دچار روابط نا صحیح و نا مشروع گردد ، علاوه بر اینکه زندگی افراد جامعه را به مخاطره میاندازد پیکره ی اجتماع را هم دچار سرطان لاعلاجی بنام فساد و فحشا خواهد نمود. و از این مرض ، آتشی در جامعه به پا خواهد شد که دودش بر چشم همگان خواهد رفت.
برای جلو گیری از این معزل پیشنهاد میکنم همه ی خانواده ها با همیاری دولت مردان راه را برای ازدواج و تشکیل خانواده ی جوانان هموار سازند، چرا که با از دست رفتن سن ازدواج و دوره ی جوانی، جوانان به دلیل داشتن آزادیهای طولانی دیگر کمتر تمایل به تشکیل خانواده و به دوش کشیدن بار سنگین زندگی را از خود نشان میدهند.
با توجه به احادیث و خصوصاًً حدیث ذیل متوجه مشویم که افراد مجرد به دلیل نداشتن حس وظیفه و مسولیت نسبت به همسر و فرزندان بیشتر دچار لغزش وخطا شده و زندگی دنیوی واخروی خود و نیز زندگی اجتماعی افراد دیگر اجتماع را به مخاطره میکشانند.
روی أن رسول ا… (ص): اکثر اهل النّار العزّاب[۲۹]
(اکثر اهل نار عزّاب هستند)
چرا که احساس مسئولیت در انسان مجرد کمتر است پس لذا بیشتر مرتکب گناه میشود. در بعضی از روایات داریم که هرکس ازدواج کند نصف دینش را حفظ کردهاست.
قال رسول ا…(ص): لا حد من اصی به و هو زید بن ثابت: تزوّج فانّ فی التزویج برکه.
قال الصدوق: و قال رسول ا… (ص): اتخذوا الاهل فانه ارزق لکم[۳۰]
این آیه ممکن است دو تفسیر داشته باشد، یکی از راه اسباب خفیه و من حیث لا یحتسب به او فضل و احسان کند و دیگر اینکه ممکن است خدا از طریق اسباب به انسان چیزی بدهد یعنی خدا است که نیروها را درون انسان قرا داده است.
الحسین بن محمد عن معلی بن محمد بن الحسن بن علی عن حماد بن عثمان عن عمر ابن یزید عن ابی عبد الله (ع):
قال رسول الله (ص): جعل قره عینی فی الصلاه و لذتی فی الدنیا النساء و ریحانتی الحسن والحسین[۳۱].
نور چشم من در نماز قرار دارد و لذت من در دنیا زنان و ریحانه ی من حسن وحسین است.
قال رسول الله (ص): من ترک التزویج مخافه العیله فقد اساء ظنه بالله عزوجل یقول: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله[۳۲].
گفتار دوم: واژگان مرتبط
بند اول: بلوغ
بلوغ در لغت به معنای رسیدن به امری است، و در اصطلاح بلوغ زمانی است که قوای جسمی صغیر نمو نموده و آماده برای توالد و تناسل گرددوآن امری طبیعی است[۳۳].
بلوغ در فرهنگ فارسی یعنی رسیدن، رسیدن به سن رشد، مرد شدن، زن شدن پس بلوغ در لغت به معنی رسیدگی و پختگی است.
الف: بلوغ از منظر قرآن
لفظ بلوغ در قرآن به معنای پایان دوران کودکی و ظاهر شدن رشد و تکامل جسمی و جنسی و گرایش کودک به آمیزش و زناشویی آمده است.
خداوند در قرآن میفرماید: وابتَلوا الیَتمی حتی اِذا بَلغوا النِکاحَ فَان آنَستم مِنهُم ُرشدا فادفَعوا اِلیهم اَمولَهم و لا تکلوها اسرافاً و بدراراً ان یکبروا و من کان غنیاً فلیستعفف و من کان فقیراً فلیاکل بالمعروف فاذا دفعتم الیهم اموالهم فاشهدو علیهم و کفی بالله حسیباً.[۳۴] یعنی: یتیمان را مورد آزمایش قرار دهیم اگر بالغ شده بودند اموالشان را به آن ها بازگردانید و به اسراف و عجله مال آن ها را حیف و میل نکنید بدین اندیشه که مبادا کبیر شوند(و اموالشان را از شما بگیرند)و هر کس از اولیاء یتیمان که توانگر است از هر گونه بهره ای درگذرد و آن کس که فقیر است به مقدار متعارف مزد و اجر خود را بگیرد.در آن هنگام که پس از بلوغ مال یتیم را باو بر میگردانید بر این رد مال شاهد بگیرید و خدا برای محاسبه کافی است.
و نیز درقرآن کریم آمده:
و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستاذنوا.. [۳۵].
یعنی وقتی کودکان به حد حلم رسیدند، باید از شما اذن بگیرند.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرآیه فوق میفرماید: بیان ان حکم الاستیذان ثلاث مرات یعنی بالبلوغ فاذا بلغ الاطفال منکم الحلم بان بلغوا فلیستاذنوا… [۳۶]
در این عبارت آن مرحوم رسیدن به حد حلم را همان بلوغ دانسته است.وسایر مفسرین نیز همین نظر را پذیرفتهاند[۳۷].
ولا تََقََربوا مالَ الیَتیمِ اِلا بِالَتی هیَ اَحسَن حَتی یُبَلغ اَشُده[۳۸].
به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به طریقه ای بهتر تا آنکه به حد اشد(که همان تکامل جنسی و رشد است)برسد.
مرحله رسیدن به حد اشُد را در آیه ی دیگری پس از مرحله کودکی قرار داده است، زیرا در آن آیه میفرماید: ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم ثم لتکونوا شیوخا[۳۹].
و نیز در آیه دیگر میفرماید: ثم یخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم ثم لتکونوا شیوخا[۴۰].
«در این آیات پس از مرحله کودکی دو مرحله اشدو شیوخت را ذکر فرموده است پس از دو آیه فوق چنین استفاده میشود ، که مرحله نوجوانی و جوانی تا قبل از رسیدن به آخرین مرحله که مرحله شیوخت است مرحله رشد محسوب میشود که ابتدای آن پس از کودکی و انتهای آن رسیدن به مرحله ی پیری است.نکته ای که از آیات مذکور استفاده میشود، این است که در هیچ کدام از آن ها رسیدن به عنوان بلوغ ذکر نشده است و ملاک بلغ را رسیدن به حد نکاح وحلم اشد قرار داده است و هر کدام از این عناوین سه گانه در آیات مذکور و مانند آن ها با یکدیگر متلازم میباشد»[۴۱].
ب: سن بلوغ از نظر فقهای شیعه
بلوغ در لغت به معنای رسیدن به چیزی است، ولی در اصطلاح حقوقی و فقهی بلوغ نکامل جسمانی و نموی، است که به صورت طبیعی در انسان حادث میشود، به گونه ای که باعث بقای نسل گردد و قابلیت تولید مثل ایجاد گردد.
در فقه آمده: «فسر البلوغ بالکمال الطبیعی للانسان بحیث یبغی به النسل ویقوی معه العقل».[۴۲]
«بلوغ در اصطلاح فقهی عبارت است از رسیدن به سنی که غریزه ی جنسی در آن به حد کافی رشد کرده و شخص آماده ی تولید مثل میگردد.
در فقه امامیه، بنا بر قول مشهور، سن بلوغ در دختر۹ سال تمام قمری و در پسر ۱۵سال تمام قمری است.غیر از سن مذکور، نشانه های دیگری نیز برای بلوغ ذکر شده است.
در واقع بلوغ در حقوق اسلام یک پدیده ی طبیعی و فیزیولوژی است که زمان آن در همه جا و همه کس، یکسان نیست.البته برای استقلال در امر ازدواج، تنها رسیدن به سن بلوغ در فقه امامیه کافی نیست بلکه علاوه بر آن دختر و پسر باید رشید باشند، یعنی بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند، به دیگر سخن عقل معاش داشته باشند، تا بتوانند به استقلال عقد ازدواج ببندند، یا لااقل اراده آنان در ازدواج یک رکن اساسی به شمار آید[۴۳].»
ج: بلوغ از منظر مذاهب