متغیرها
گروهها
میانگینهای افتراقی
مدل چند محوری شفیعآبادی
یادگیری اجتماعی
کنترل
رفتار کارآفرینی
مدل چند محوری شفیعآبادی
۰۶/۶
—
۹۶۸/۰
۰۰۱/۰
نظریه یادگیری اجتماعی
۷۳/۵
۹۶۸/۰
—
۰۰۱/۰
کنترل
۲/۰-
۰۰۱/۰
۰۰۱/۰
—
تصمیم گیری
مدل چند محوری شفیعآبادی
۰۶/۱
—
۱۷۳/۰
۰۴/۰
نظریه یادگیری اجتماعی
۸/۱
۱۷۳/۰
—
۰۰۱/۰
کنترل
۰۶/۰
۰۴/۰
۰۰۱/۰
—
شناخت فرصتها
مدل چند محوری شفیعآبادی
۹۳/۰
—
۹۸۱/۰
۰۱/۰
نظریه یادگیری اجتماعی
۸۶/۰
۹۸۱/۰
—
۰۲/۰
کنترل
۰۶/۰-
۰۱/۰
۰۲/۰
—
تعیین ساختار
مدل چند محوری شفیعآبادی
۸/۰
—
۳۴۷/۰
۰۰۲/۰
نظریه یادگیری اجتماعی
۴۶/۰
۳۴۷/۰
—
۰۳/۰
کنترل
۰۲/۰
۰۰۲/۰
۰۳/۰
—
تعیین منابع و شرایط
مدل چند محوری شفیعآبادی
۲۶/۱
—
۸۱/۰
۰۳/۰
نظریه یادگیری اجتماعی
۹۳/۰
۸۱/۰
—
۰۴/۰
کنترل
۰۶/۰
۰۳/۰
۰۴/۰
—
تعیین اهداف و راهبردها
مدل چند محوری شفیعآبادی
۲
—
۷۹۱/۰
۰۰۱/۰
نظریه یادگیری اجتماعی
۶/۱
۷۹۱/۰
—
۰۰۴/۰
کنترل
۰۶/۰-
۰۰۱/۰
۰۰۴/۰
—
به استناد جدول ۴-۱۰ نتایج آزمون شفه در خصوص بررسی تفاوت میانگینهای افتراقی نمرات ابعاد رفتار کارآفرینی در بین دو گروه الگوی چند محوری شفیعآبادی و نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز سطوح معناداری محاسبه شده برای کارآفرینی کل و ابعاد آن همگی از خطای ۰۵/۰ بزرگتر است لذا اختلاف میانگینهای افتراقی در بین دو گروه تصادفی است و نوع مشاوره شغلی نتوانسته است بر میزان ابعاد رفتار کارآفرینی دانشآموزان تاثیرگذار باشد. و فرض صفر تحقیق با اطمینان ۹۵% رد میشود و میتوان گفت بین اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تفاوت معنادار آماری وجود ندارد.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
خلاصه پژوهش:
هدف این پژوهش مقایسه اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر رفتار کارآفرینانه دانشآموزان بود. با کسب مجوز از سازمان آموزش و پرورش مرودشت در دبیرستان هاجر این طرح اجرا گردید. نحوه اجرای طرح بدین صورت بود که از بین دانشآموزانی که در پرسشنامه رفتار کارآفرینانه فکری، شفیعآبادی، نورانی پور، و احقر (۱۳۹۱) نمره کمتری را کسب کرده بودند به صورت تصادفی ۴۵ نفر انتخاب و به تصادف در سه گروه کنترل و آزمایش ۱ و ۲ جایگزین شدند و گروههای آزمایش شماره یک ۸ جلسه ۵/۱ ساعته آموزش بر اساس الگوی چند محوری شفیعآبادی و گروه آزمایش شماره دو ۸ جلسه ۵/۱ ساعته آموزش بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز دریافت کردند و در گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت. بعد از اتمام جلسات پس آزمون اجرا شد و داده ها با بهره گرفتن از روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که هر دو الگوی چند محوری شفیعآبادی و نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر نمره کل رفتار کارآفرینانه دانشآموزان و ابعاد آن تاثیر معنادار دارند اما بین اثر بخشی دو گروه تفاوت معنادار وجود ندارد.
یافته های پژوهش:
فرضیه اول: الگوی چند محوری شفیعآبادی بر ابعاد رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تاثیر معنادار دارد.
با توجه به نتایج به دست آمده الگوی چند محوری شفیعآبادی بر ابعاد رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تأثیر معنادار دارد. این یافته ها با نتایج پژوهش فکری، شفیعآبادی، نورانی پور، و احقر (۱۳۹۲)، طاهری (۱۳۹۳) در تمام ابعاد و با پژوهش فکری و شفیعآبادی (۲۰۱۳) در تمام خرده مقیاسها غیر از تامین منابع همخوان است.
علت اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی را بر رفتار کارآفرینانه دانشآموزان میتوان به مفاهیم بنیادی آن شامل پویایی، هدفمندی، خویشتن پنداری، نیازها، و تصمیمگیری نسبت داد. پویایی باعث ایجاد خلاقیت، تحرک و جهتگیری فرد برای خلق آینده شغلی مناسب میباشد. نوجوانان با توجه به دنیای مدرن امروزی و رشد فناوری اطلاعات فرصتهای بیشتری در جهت به روز رسانی اطلاعات خود در مورد مشاغل مختلف دارند بنابرین با فعال کردن محور پویایی میتوان آن را در جهت شناسایی فرصتهای کارآفرینی یاری کرد. هدفمندی به معنای داشتن طرح و برنامه و رهایی از احساس حقارت و رسیدن به استقلال از طریق شغل است لذا میتوان از آن برای شناخت ضرورت کارآفرینی برای رهایی از بیکاری و احساس حقارت ناشی از آن و همچنین تعیین ساختار کارآفرینی (فردی یا شراکتی بودن و میزان اختیارات) از طریق برنامه ریزی بهره گرفت. یکی از محورهای جالب توجه این الگو بحث خویشتن پنداری است. از آنجا که در این طرح نمونه آماری دانشآموزان نوجوان میباشد و در این گروه سنی افراد بیشتر تحت تأثیر قضاوتهای مثبت و منفی دیگران درباره خود قرار میگیرند و این قضاوتها بر رفتار آنان اثر میگذارد با شناسایی و تقویت نقاط مثبت افراد میتوان باعث بروز رفتار مثبت و تقویت اعتماد به نفس در آنان شد و از این طریق آنان را برای تصمیمگیری در زمینه کارآفرینی و برای رهایی از بیکاری و احساس حقارت ناشی از آن و همچنین تعیین ساختار کارآفرینی (فردی یا شراکتی بودن و میزان اختیارات) از طریق برنامه ریزی بهره گرفت. نیازها یه معنای نیازهای جسمی، روانی، و اجتماعی است لذا از این محور میتوان برای کمک به افراد جهت شناسایی منابع مالی و انسانی لازم برای کارآفرینی استفاده کرد و تصمیمگیری به معنای شناسایی مسئله، مشخص کردن راهکارها، تحلیل راهکارها، تلفیق راه حلها و در نهایت انتخاب راهکار مناسب است لذا از طریق ان میتوان راهبردهای و استراتژیهای مناسب برای کارآفرینی را تدوین کرد.
علت عدم همخوانی با تحقیق فکری و شفیعآبادی (۲۰۱۳) در بعد تامین منابع را میتوان به شهر محل سکونت شرکت کنندگان نسبت داد زیرا همان طور که گفته شد در الگوی چند محوری از طریق محور نیازها فرد به شناسایی منابع ضروری کارآفرینی و نحوه برآورده کردن آن ها میپردازد در تحقیق فکری و شفیعآبادی (۲۰۱۳) دانشجویانی از شهرهای مختلف شرکت داشتند بنابرین نیازهای آنان برای راه اندازی کارآفرینی متفاوت بود لذا تجارب مشترک کمتری برای درمیان گذاشتن و نتیجه گرفتن با همگروهیهایشان در زمینه تامین منابع کارآفرینی داشتند در حالی که در تحقیق حاضر همه شرکت کنندگان ساکن مرودشت بودند و تجارب مشترک بیشتری برای داشتن نیازهای مشترک و نحوه تامین نیازها داشتند.
فرضیه دوم: