پیشینه پژوهش در باب بی تفاوتی اجتماعی، غالباً از منظر سیاسی مورد توجه قرار گرفته است گنس[۹] (۱۹۹۲) به بررسی رابطه میان مشارکت سیاسی و بی تفاوتی پرداخته و با توجه به کاهش علاقه افراد به پیگیری مسائل سیاسی جامعه خود، بی تفاوتی را به عنوان مسألهای مهم در این کشور معرفی کردهاست.ون اسنیپنبرگ و شیپرز[۱۰](۱۹۹۱) نیز افزایش بی تفاوتی اجتماعی در هلند سال ۱۹۸۵ را ما به ازاء اعتراض سیاسی عظیم طبقاتی دانسته اند که به شدت از رکود اقتصادی ضربه خوردهاند، و به همین دلیل، الگویی را برای تبیین بی تفاوتی سیاسی در میان افراد طبقات پایین در اواسط دهه ۱۹۸۰ هلند طراحی کردند. در پژوهش دیگری که در کشور عربستان سعودی انجام شد محقق مسأله بی تفاوتی عمومی را به عنوان مانعی در جهت برنامه های توسعه این کشور مورد تحلیل و تبیین قرار داد (المیزجاجی[۱۱] ، ۲۰۰۱) در پژوهش دیگری با عنوان سنجش بی تفاوتی سیاسی مردم شهر پکن عوامل مؤثر و اثر متغیرهای گوناگون زمینهای و مستقل مانند رضایت اجتماعی، احساس اثربخشی، موقعیت اجتماعی-شغلی، و وابستگی حزبی –سیاسی بر روی بی تفاوتی سیاسی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله حاکی از وجود رابطه معنی دار میان این ، متغیرها بوده است(چن و زانگ[۱۲]، ۱۹۹۹) در نتیجه پژوهشها در افریقا نشانگر رابطه مستقیم همبستگی میان بی تفاوتی در رابطه با قومیت بوده است. چنان که روس[۱۳](۱۹۷۵) در پژوهشی در پایتخت کشور کنیا، علت اصلی بی تفاوتی به مسائل اجتماعی و سیاسی را مختصات خرده گروههای قومی استنتاج کردهاست در ایران جز در موارد معدود، پژوهش های چندانی در این حیطه انجام نشده است. کلانتری و همکاران( ۱۳۸۶) در پژوهشی با عنوان «بررسی بی تفاوتی و نوع دوستی در جامعه شهری ایران و عوامل مؤثر بر آن»، هدف کار خود را در پژوهشی علّی مقایسه ای، بررسی ارتباط بی تفاوتی اجتماعی با متغیرهای همدلی، مسئولیت پذیری و تحلیل هزینه پاداش مادی قرار دادند . نتایج حاصله نشان داد در مواجهه با حالت های اضطراری ۳/۷۵ درصد از شهروندان نوعدوست و ۷/۲۴ درصد بی تفاوتند. به علاوه گروه نوعدوست در مقایسه با گروه بی تفاوت دارای همدلی بیشتر، مسئولیت پذیری بیشتر، و تحلیل هزینه-پاداش کمتر است . حبیب زاده (۱۳۸۴) نتایج یک پژوهش اسنادی-میدانی با عنوان «بی تفاوتی سیاسی کارگران و تأثیر آن در کاهش مشارکت سیاسی آنان در جمهوری اسلامی ایران»، نشان داد که این بی تفاوتی در سطحی نبوده که ناامیدی کامل آنان را در پی داشته باشد و یا خود را فاقد تأثیر در حوزه های سیاسی و اجتماعی بیابند اما باعث بی تفاوتی آنان در حیات سیاسی شده است. بررسی پیشینه پژوهشهای یادشده، دامنه وسیعی از آرای و دیدگاه ها را دربرمیگیرد که از منظر گوناگون به مسأله بی تفاوتی پرداختهاند. از این رو، در مقیاس سازی و شاخص های عملیاتی متغیرها، نکات مفیدی را در اختیار این مطالعه قرار داد تا به اتکای آن ها بتوان با دقت بیشتری عمل نمود.
۲-۶-پشتوانه های نظری در دیدگاه جامعه شناسان
در تبیین بی تفاوتی اجتماعی که غالباً با تعبیر بیگانگی اجتماعی در نظر جامعه شناسان کلاسیک یادشده است.
زیمل به خصلت زندگی شهری نوین(ممتاز، ۱۳۷۹وکرایب ،۱۳۸۷)،دورکیم به پدیده آنومی و ضعف هنجاری در جامعه مدرن(رفیع پور، ۱۳۷۸ و توسلی، ۱۳۸۲)، تونیس و وبر به گسترش کنش های ، مبتنی بر عقلانیت مدرن(کانمن، ۱۳۸۱ و وبر،۱۳۷۴مارکس، ۱۳۷۳) به انزوای کارگران به دلیل خصلت تولید سرمایه داری، و زنانیکی و تامس در نظریه نظام ، گسیختگی اجتماعی به مسئله ضعف هنجارهای توسلی،۱۳۸۲)
اشاره کرده اند. اما نظریه پردازان معاصر در قالب نظریه هایی نسبتا تجربیتر، عوامل مؤثر در بروز بی تفاوتی را در جامعه را شناسایی کردهاند. استرلین [۱۴]تبیینی اقتصادی و جمعیت شناختی از بی تفاوتی ارائه کرده و معتقد است که تمایلات و روندها در ارتباط با بی تفاوتی سیاسی، تا اندازه ای تابعی از تغییرپذیری نسلی در زمینه بهزیستی و رفاه اقتصادی است(مسعودنیا،۱۳۸۰). در نظر لیپست[۱۵] (۱۹۶۳) و لرنر[۱۶] بی تفاوتی اجتماعی در نقطه مقابل مشارکت اجتماعی قرار میگیرد و متغیرهای اجتماعی در آن دارای محوریت و اهمیت فراوانی هستند. دال[۱۷] (۱۹۸۳) نیز چهار گروه از افراد اجتماع را مشخص می کند؛ قدرتمندان، قدرت طلبان، طبقه سیاسی و طبقه غیرسیاسی یا بی تفاوت به زعم دال، از آنجا که انسان به طور طبیعی یک جانور سیاسی محسوب می شود مطالعه پیدایش و علت پیدایی طبقه بیتفاوت مهم است. او در تبیین بی تفاوتی در جوامع جدید، قضایایی مشابه با جامعه شناسی تبادلی را مطرح میسازد، یعنی همان گونه که در روابط میان افراد، مادیات تبادل میشوند، فراشدهایی مانند علائق اجتماعی و دوستی ها نیز با یکدیگر مبادله میشوند( مایر[۱۸] ،۱۹۶۶).
ویلسکی [۱۹] در نظریه ای دیگر، بر این اعتقاد است که بی تفاوتی ممکن است تابعی از فرایند سالخوردگی باشد( نقل از مسعودنیا،۱۶۱:۱۳۸۰) پیلیاوین[۲۰](۱۹۹۱) و لاتانه و دارلی (۱۹۷۰) در نظریه پنج مرحله ای در تبیین بی تفاوتی اجتماعی بر مبنای محاسبه هزینه پاداش حرکت کرده اند. به باور آن ها، افراد در مواقع مواجهه با وضعیت های خاص و اضطراری، بلافاصله به تحلیل و بررسی هزینه ها و پاداش های نوعدوستی و بی تفاوتی می پردازند و در واقع، بی تفاوتی به دیگران یا نوعدوستی مستقیماًتابع پاسخی است که افراد ناظر در یک موقعیت اضطراری نشان میدهند.
احساس بی قدرتی[۲۱] ، عدم اثربخشی«اثرگذاری» یا عدم کارآئی [۲۲]، که جملگی معانی مترادفی را دارند مبنای