۱-۶-۳ مقایسه قیمومت با حضانت
قیمومت فراتر از حضانت است، در تفاوت بین این دو باید گفت حضانت حق و تکلیف ابوین است و بیشتر ناظر به نگهداری جسمی و فیزیکی محجور است در حالی که قیم اداره امور مالی و غیر مالی محجور و انجام اعمال حقوقی به نمایندگی از محجور را به عهده دارد، ممکن است برای اداره امور محجور قیم تعیین شده باشد و در عین حال حضانت او بر عهده مادر یا شخص دیگری باشد، آموزش و پرورش معنوی و اخلاقی محجور اصولاً بر عهده قیم است هرچند که متصدی حضانت نیز در تربیت کودک مسئول است. ( صفائی و قاسم زاده، ۱۳۸۶ : ۲۶۲ )
۱-۶-۴ مقایسه سرپرستی با امین موقت
در صورتی که ولی قهری منحصر به هر دلیلی توانایی انجام امور مولی علیه را نداشته باشد امین موقت نصب می شود، اما چنانچه هیچ یک از پدر، مادر، جد پدری یا وصی منصوب از سوی ولی قهری طفل شناخته نشده و یا در قید حیات نباشند و همچنین افرادی که سرپرستی آن ها به سازمان بهزیستی سپرده شده است و تا زمان دو سال از تاریخ سپرده شدن آن ها به سازمان هیچ یک از افراد مذکور برای سرپرستی آن ها مراجعه ننموده باشند دادگاه سرپرستی برای این افراد تعیین میکند.
۱-۶-۵ مقایسه قیمومت با امین موقت
امین موقت، شخصی است که با وجود ولی قهری از سوی دادگاه به طور موقت منصوب میگردد و با رفع مانع از ولی قهری سمت او از بین می رود در حالی که قیم در صورتی منصوب می شود که ولی قهری یا وصی منصوب از جانب او وجود نداشته باشند، همچنین وظیفه قیم، موقت نیست و تا رفع حجر از کودک یا عزل یا انعزال قیم به اعمال قانونی خود ادامه میدهد و از طرف دیگر در مواردی که ضم امین می شود این امین برخلاف قیم در اداره امور محجور استقلال ندارد بلکه با مشارکت و همکاری ولی قهری امور محجور را اداره میکند به صورتی که موافقت هر دو لازم است بنابرین امین منضم به ولی قهری در کنار او مشترکاً عهده دار امور محجور است در حالی که قیم در صورت نبود ولی قهری و وصی انجام وظیفه میکند و در اداره امور محجور استقلال دارد. ( صفائی و قاسم زاده، ۱۳۸۶ : ۲۶۲ و ۲۶۳ )
۱-۶-۶ مقایسه سرپرستی با حضانت
حضانت متفاوت از سرپرستی است، حضانت به معنی نگهداری و مراقبت فیزیکی است، به تعبیر دیگر می توان گفت؛ حضانت نگهداشتن طفل، مواظبت و مراقبت او و تنظیم روابط او با خارج است، با رعایت حق ملاقات که برای خویشان نزدیک طفل شناخته شده است، بنابرین حضانت بیشتر ناظر به حمایت جسمی از کودک است. هرچند که حمایت روحی و اخلاقی نیز در این نهاد حقوقی مد نظر بوده است. (صفایی و امامی، ۱۳۸۸ : ۳۴۴) در حالی که سرپرستی به معنای اداره امور اساسی کودک و یا نوجوان و وظایف و تکالیف یک پدر و مادر واقعی میباشد و در واقع حوزه وظایف و اختیارات سرپرستان در محدوده قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست است که گسترده تر از حضانت میباشد؛ از جمله تصمیم گیری در مورد اموال، محل اقامت و غیره.
فصل دوم
تحقق سرپرستی
۲-۱ تغییر و تحول در قانون سرپرستی
قانون مصوب ۱۳۵۳ در زمان خودش کاربرد خوبی داشت، آن زمان تعداد کودکان بی سرپرست در کشور زیاد نبود. در گذشته آسیب های اجتماعی و فضای خانوادگی با امروز متفاوت بود و از طرفی نگاه امروز مسئولان سازمان بهزیستی بر تقویت مبنای برنامه ریزی و باز پیوند خانواده و برنامه های خانواده محور است. خانواده در آداب و رسوم جامعه ما بسیار مستحکم است و در مبنای شرعی و دینی نیز تحکیم بنیان خانواده به عنوان امن ترین فضایی که میتواند به رشد و پرورش صحیح افراد کمک کند و به شکوفایی استعدادها و مناسب سازی رفتارهای اجتماعی منجر شود تأکید بسیار شده است.
بحثی که وجود داشت وضعیت کودکان بدسرپرست بود، زمانی که قانون ۱۳۵۳ تصویب شد کودکان بی سرپرست به مفهوم عام فرهنگی به معنای کودکی بود که فاقد پدر، مادر و جد پدری باشد و شرایط واگذاری سرپرستی را به صورت دایم به افراد واجد شرایطی که در قانون ذکر شده بود را داشته باشد. بر اساس بررسی سازمان بهزیستی بیش از ۸۷ درصد کودکان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی کشور کودکانی به این مفهوم نبودند. بیشتر کودکان به مفهوم عام بدسرپرست بودند، شیب گرایش این کودکان از کودکان بی سرپرست به بدسرپرست تغییر پیدا کرد و پیشبینی می شد تعداد این کودکان در سال های آینده افزایش پیدا کند. سیاست حاکم بر کشور ما بر اساس مصادیق فرهنگ ملی و دینی و تقویت برنامه هایی با محوریت خانواده است. بر اساس قانون قبلی ۱۳ درصد بچه ها شرایط رفتن به خانواده را داشتند اما ۸۷ درصد دیگر از این بچه ها دچار مشکل بوده اند و پیشبینی می شد تعداد این کودکان در سال های آینده افزایش پیدا کند قانون قبلی بیشتر به بحث سرپرستی دایم پرداخته بود و مشکل اساسی برای ورود کودکان و نوجوانان بدسرپرست به خانواده های سالم همچنان وجود داشت و با وجود تأکید های فراوان دین اسلام درباره تحکیم بنیاد خانواده و اهمیت رشد و پرورش کودک در محیط خانواده عملاً این دسته از کودکان طرد می شدند و باید آن ها را در مؤسسات نگهداری میکردیم؛ کاری که با یکی از اصول حقوق بشر در دنیا تضاد اصلی دارد، بیش از ده ها سال است سیستم مراقبت های مؤسسه ای و شبانه روزی در زمینه سالمندان و معلولان و کودکان بی سرپرست مطرود شده است؛ زیرا این مراکز فاقد ۷ کارکرد اصلی نهاد خانواده است. این کارکردها تولید مثل یا بقای مثل، کارکرد اقتصادی، ورزشی و تربیتی و اجتماعی و رفتاری است و مقوله ای که بعد از هزاره سوم مورد توجه قرار گرفته تعاملات و انتقال مفاهیم عاشقانه است که این مقوله به عنوان یکی از کارکردهای اصلی خانواده مطرح شده است و این کارکرد زمانی اتفاق می افتد که پدر و مادر به عنوان اصلی ترین مربیان تعلیم و تربیت بتوانند در کنار بچه ها قرار گیرند، در نتیجه و با وجود شرایط حاکم نیاز به تدوین قانون جدید ضروری و مهم به نظر رسید. (الوند، ۱۳۹۲: ۱۴)
در سال ۸۷ دولت لایحه ای برای حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست به تصویب رساند، که پس از ارائه به مجلس و تصویب توسط نمایندگان زمانی که برای بررسی به شورای نگهبان ارسال شد بارها با اشکالاتی از سوی شورای نگهبان مواجه شد و مجدداً به مجلس بازگشت.