کرزر و وایت[۶] (۲۰۰۸) ، در پژوهشی با عنوان مسیر ایتالیا به سوی باروری خیلی پایین ، با روش تحلیل طولی ، عوامل فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی را که باعث افت شدید باروری در این کشور بوده مورد بررسی قرار داده است . وی دلایل کاهش باروری در این کشور را روی آوردن به شیوه های زندگی مدرن دنیوی میداند . این نتیجه بر اساس نظریه های ISDT بوده که جابه جایی ارزش ها و فرهنگ از دو جهت اشاره میکند . ابتداحرکت خانواده از خانواده گرایی به فرزندگرایی و بعد حرکت از وابستگی مذهبی به سکولاریزم(دنیا گرایی) میباشد .
اکرت جف و استیر[۷] (۲۰۰۹ ) نیز در پژوهشی با عنوان « رفتار اصولی و اقتصادی، باروری و اشتغال زنان در اسرائیل» نشان میدهد که متغییر های فرهنگی تصمیم های باروری و گرایش به فرزند آوری را تحت تأثیر قرار میدهند . اما متغیر های اقتصادی تصمیم های باروری را تحت تأثیر قرار نمی دهد(عنایت و پرنیان ،۱۳۹۲) .
مبانی نظری
در پژوهش حاضر مفهوم اساسی گرایش به فرزندآوری با تئوریهای مختلف پاردوکسیکالی قابل بررسی میباشد از آنجا که جامعه جهانی در برهه ای دارای تولید مثل زیاد و کاهش مرگ و میر بوده منجر به افزایش جمعیت و به اصطلاح در حال انفجار بوده است بر همین اساس بسیاری از اندیشمندان تئوریهای خود را جهت کنترل جمعیت مطرح کردهاند که می توان بعضا در نقطه مقابل نیز استفاده کرد. بنابرین در اینجا از تئوریهای مختلفی سخن به میان خواهد آمد زیرا تئوری بنیان علمی یک پژوهش را معماری صحیح خواهد کرد .
گرایش به باروری:
تا کنون تئوری ها ، نظریه ها و مدل های گوناگونی در زمینه فرزندآوری و عوامل مؤثر بر آن ارائه شده است . هرکدام از این نظریه ها از دیدگاه خاص خود به موضوع نگریسته و به تبیین تغیرات باروری و فرزندآوری پرداخته است که در این بخش سعی می شود به برخی از این تئوری ها اشاره ای شود .
تئوریهای اقتصادی – اجتماعی فرزند آوری :
صاحب نظران این اندیشه بر این باورند که جهت تبیین باروری باید ترکیبی از عوامل اجتماعی را به کار گرفت . استرلین از برجسته ترین نظریه پردازانی است که با بهره گرفتن از تئوریهایی اقتصادی باروری و فرزنداوری در صدد تبیین این رویکرد میباشد که به تئوری عرضه و تقاضا شهرت یافته است . اساس تئوری این است که سطح باروری در یک جامعه به وسیله انتخابهای صورت گرفته توسط زوجین در زمینه فرهنگی و خانوادگی اشان صورت میگیرد . والدین سعی میکنند تا تعادلی را بین قابلیت عرضه فرزند یعنی توان فیزیکی زاد و ولد زنان و تقاضا برای بچه که همان شمار کودکان زنده ایده آل است برقرار نمایند( ویکز،[۸] ۱۹۹۸ :۱۹۴، به نقل از حسینی ۱۳۸۱: ۵۲) . بر اساس این نظریه چنانچه فرزند به عنوان کالا در نظر گرفته شود ارزش های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه در تعیین شمار مطلوب فرزندان نقش تعیین کننده دارد . در این ارتباط دو متغیر حائز اهمیت است ، اولا مخارج فرزندان که جنبه اقتصادی دارد و دوم تمایلات ذهنی والدین که در ارتباط با مجموعه ای از عوامل اجتماعی – فرهنگی و روانی همراه میباشد ( همان) .
ارزش های اقتصادی
مخارج فرزندان
تمایلات ذهنی
ارزش های اجتماعی
شمار مطلوب فرزندان
ارزش های فرهنگی
نمودار شمار ۲-۱
مدل جامعه شناختی باروری:
جامعه شناسان در دو سطح خرد و کلان به بررسی پدیده باروری پرداختهاند . در دیدگاه کلان عواملی که بر باروری مؤثر است در حقیقت فرهنگ جامعه ، عوامل محیطی – اجتماعی ، سیاسی و مذهبی میباشد . در سطح خرد هم این باور وجود دارد که انگیزه های شخصی، سلیقه ها ، نگرش های افراد و طرز تلقی آن ها بر باروری تاثیر میگذارد .
جامعه شناسان بر این باورند که هر اندازه کشورها در مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی بیشتر حرکت کنند و گام به پیش نهند بیشتر انگیزه ها و سلیقه های فردی است که رفتارهای باروری را تحت تاثیر قرار میدهد . بر عکس در جوامع توسعه نیافته و عقب افتاده بیشتر سیستم کلی حاکم بر جامعه نهادها و مقررات است که به باروری جهت میدهد . بحث درمورد عوامل انگیزشی محور اصلی اکثر دیدگاه هایی است که از طریق مدل های جامعه شناختی سعی در تبیین پدیده باروری دارند. زیرا باروری صرفا یک پدیده فیزیکی نیست و ذهنیات و تفکرات فردی در آن نقش مهمی ایفا میکنند ( حسینی ،۵۵:۱۳۸۱) .
در کشورهای عقب افتاده عوامل انگیزشی به دو صورت در میزان باروری تاثیر میگذارند . از یک طرف بالا بودن میزان های مرگ و میر انگیزه ای برای افزودن بر تعداد فرزندان در یک خانواده است که با افزایش خدمات بهداشتی و کاهش مرگ و میر باروری تغییر نمی یابد . از طرف دیگر برتری جنسی فرزند پسر و منافع آن ها عامل دیگری است که باروری را بالا نگه میدارد و همچنین انگیزه هایی که توسط مذاهب هر کشور تشدید می شود (بهند[۹] ، ۱۶۲:۱۹۸۸،به نقل از حجازی ۹:۱۳۸۳) .
نظریه انتقال جمعیت:
این نظریه که از مشهورترین نظریات جمیتی است اولین بار توسط تامسون[۱۰](۱۹۳۰) و نوتشتاین [۱۱]( ۱۹۵۳) ارائه شد . بر اساس این نظریه به موازات صنعتی شدن سطح زندگی و شرایط بهداشت بهبود یافته و در نتیجه سطوح مرگ و میر کاهش یافته است . کاهش باروری تحت تاثیر این تغییرات اندکی بعد از کاهش مرگ و میر رخ داده است که این کاهش مربوط به تغییر در شیوه زندگی اجتماعی ، شهرنشینی و صنعتی شدن میباشد . این عوامل در ابتدا باعث کاهش مرگ و میر میشوند که این امر به نوبه خود از طریق افزایش احتمال بقاء کودکان باعث کاهش باروری میگردد . بر این اساس شهرنشینی و صنعتی شدن باعث ایجاد سبکی از زندگی می شود که پرورش بچه ها را هزینه آور میسازد و بهتدریج ا رزشهای مربوط به داشتن فرزند زیاد ازبین می رود . شرط اساسی این نظریه این است که باروری پایین نتیجه مستقیم نوسازی و صنعتی شدن است و انتقاد وارده بر این نظریه این است که صرفا توصیفی از تاریخ جمعیت شناسی کشورهای اروپای غربی است و مشخص نمی کند که چه سطحی از توسعه برای کاهش باروری مورد نیاز است . انتقاد دیگر اینکه نمی تواند به طور مناسب وقایع جمعیتی کشورهای در حال توسعه را تبیین کند ( united nation .1990 ) .
بنابرین در یک جمع بندی کلی فرض های اساسی تئوری انتقال جمعیت میتواند به صورت زیر خلاصه شود:
-
- در پاسخ به توسعه اقتصادی و پیشرفت های بهداشتی و دارویی نرخ مرگ و میر به آرامی کاهش مییابد و در کشورهای در حال توسعه بعدی این امر سریعتر اتفاق می افتد .
-
- واکنش در مورد نرخ موالید در این مرحله هنوز اتفاق نمی افتد .
-
- تفاوت در زمان واکنش ها به افزایش ناگهانی جمعیت می انجامد که از آن به انفجار جمعیت یاد می شود .
-
- با بالا رفتن استانداردهای زندگی ، صنعتی شدن و نوسازی میزان موالید نیز رو به کاهش میگذارد .
-
- تعادل بین نرخ موالید و مرگ و میر صورت میگیرد و رشد جمعیت کاهش مییابد .