اساسا طبقهبندیهای متفاوتی از رسانه ها به عمل آمده که یکی از کاملترین این طبقهبندیها در مباحث پایانی همین فصل تحت عنوان مهارت شناخت رسانه های آموزشی ارائه خواهد شد.
ضرورت بهرهگیری از رسانه های آموزشی
تجارب، مبنای یادگیری ما را شکل میدهند از این رو معلم فکور میکوشد تا به جای انتقال دانش زمینههایی را فراهم نماید تا دانش آموزان با کندو کاوی در تجارب شخصی خود، راه ورود به موضوع درس را بفهمد و به گونه ای اثر بخش به درک مطلب یا تجربه جدید دست یابد. معلم با بهره گرفتن از رسانه تلاش میکند تا فراگیر در جریان آموزش، ضمن اصلاح و تثبیت تجربیات پیشین خویش به تجارب جدید نیز دست یابد. با وجود این، متاسفانه از جهات مختلف کسب تجربه های عینی در مورد همه مفاهیم آموزشی ممکن و منطقی نیست. زیرا برخی از تجارب خطرناک هستند مانند: تجربه سقوط از بلندی، آتشفشان و … بعضی از تجارب اساساَ میسر نیست مانند: تجربه ارتباط با تاریخ و شخصیتهای تاریخی و یا رفتن در درون اتم، در برخی از موارد نیز با محدودیتهای انسانی و اخلاقی مواجهیم مانند: تجربه دیدن اجزاء داخلی بدن انسان برای درس زیست شناسی، بعضی تجارب نیز از نظر زمان و بودجه غیرممکن هسنتد مانند تجربه سفر به جهان برای درس جغرافیای جهان و یا سفر به فضا برای درس منظومه شمسی و …
به این ترتیب معلمی که میخواهد از محدوده دانش نظری بگذرد و زمینه تجربه کردن همه مفاهیم را مهیا کند باید بداند تجربه فقط عینی و مستقیم نیست بلکه بنا بر هرم ادگاردیل تجارب بشری را میتوان حداقل در سه سطح طبقهبندی نمود:
در قاعده این هرم تجارب تجربه های عینی است که دانش آموز مستقیما با آن درگیر میشود تجارب ذهنی نیز در رأس این هرم قرار میگیرد و شامل تجربه هایی میشود که معلم به صورت ذهنی برای دانش آموز مطرح میکند. اما بخش میانی هرم اختصاص به تجربه های حد وسط دارد تجاربی که نه کاملاَ عینی و حقیقی نیست و نه کاملا ذهنی و انتزاعی نیست در واقع این تجربه ها، هم محدودیتهای تجارب عینی را ندارند و هم جذابتر و ملموستر از تجارب ذهنی هستند. این همان تجربه های یادگیری است که رسانه ها فراهم میکنند و به همین دلیل نام Media (حد وسط) را برای رسانه ها برگزیدند.
«ادگاردیل، با گسترش سطوح و طبقات این هرم، تجربه های یادگیری متفاوتی را برحسب عینی تا ذهنی مرتب و سازمان دهی کردهاست داد. در این مخروط، تجربه های عینیتر در سطوح پایین جا دارند و هر چه به سمت طبقههای بالاتر پیش میرویم، از محسوس بودن تجربه ها کاسته شده،و بهتدریج بر ذهنی بودنشان افزوده میشود. (امیرتیموری،۱۳۸۲،۱۰، ص۲۲۲)
تجربه های
حاصل از خواندن مطالب نوشتاری
تجربه های
حاصل از مشاهده علائم معنیدار
(تابلوهای راهنمایی و رانندگی، نمادها و…)
تجربه های حاصل از مشاهده تصویری (اسلاید، عکس،
فیلم استریپ و …)
تجربه های حاصل از مشاهده فیلم آموزشی
تجربه های حاصل از مشاهده تلویزیونی آموزشی
تجربه های حاصل از بازدیدها (نمایشگاهها، موزهها و …)
تجربه های حاصل از مشاهده انجام کار (مشاهده آزمایش، رانندگی و …)
تجربه های حاصل از ایفای نقش در رابطه با موضوع
مخروط تجربه های ادگاریل
تجربه های حاصل از موقعیتهای شبیهسازی شده (مدلها، ماکتها، مولاژ، …)
تجربه های حاصل از مشاهده مستقیم (اشیای حقیقی)
از این مخروط میتوان به عنوان معیاری برای میزان مستقیم بودن، تجربه های فراهم شده با انتخاب و کاربرد رسانه ها و وسایل آموزشی استفاده کرد. آموزش دهندهای که بر پایه روشهای نوین تدریس، اقدام به طرحریزی فعالیتها و شیوه های آموزشی میکند، وسایل و رسانه ها را به گونهای انتخاب و به کار میبرد که دانشآموز را در معرض تجربه مستقیم قرار دهد و وی را به مفهومسازی و تولید دانش رهنمون شود.
برای مثال، معلم علومی که به تمامی فرایند یاددهی-یادگیری، بر نوع نگاه معلم به یادگیری و به تبع آن آموزش متکی است. اگر یادگیری به معنای حفظ و یادآوری پاسخهای صحیح تلقی شود، فعالیتهای آموزشی معلم و دانشآموز، انتخاب و کاربرد رسانه ها و ارزشیابی نیز بر انتقال دانش صحیح به ذهن دانشآموز متکی خواهد بود. چنانچه رویکردی اکتشافی و تعاملی به یادگیری اتخاذ شود، تمامی فعالیتهای فوق، در پی فراهم کردن زمینهای غنی برای ساخت فعال دانش توسط یادگیرندگان خواهد بود. بنابرین، برای اثربخشبودن تمامی فعالیتهای یاددهی-یادگیری و از جمله انتخاب و کاربرد رسانه ها و وسایل آموزشی، گام اولیه و ضروری، معماری مجدد تفکر درباره ماهیت یادگیری و آموزش است. (سلیمی، ۱۳۸۷، ش۳، ۱۴، ص ۷-۴)
به طور کلی این هرم، به خوبی بر ضرورت و جایگاه رسانه های آموزشی تأکید میکند. تجربه مستقیم، یادگیری مؤثری را فراهم میکند (دیدن یک فرایند شیمیایی، لمس کردن رگبرگها و …) اما امکان تجربه مستقیم در همه مفاهیم وجود ندارد. تجارب ذهنی نیز، یادگیری ثمربخشی را ارائه نمیدهند. بنابرین ضروری است در بسیاری موارد معلمان از تجارب حد وسط (عکس، فیلم، ماکت و …) یا همان رسانه ها استفاده کنند.
نقش رسانه در فرایند یاددهی-یادگیری
تحقیقات نشان میدهد که وسایل و رسانه های آموزشی مناسب در فرایند یادگیری و تفهیم و تاثیر مفاهیم مؤثری دارند که مهمترین آن ها عبارتند از:
۱٫ اساس قابل لمسی برای تفکر و ساختن مفاهمی فراهم میکنند و در نتیجه، سبب میشوند شاگردان کمتر به مفاهیم انتزاعی متوسل شوند.
۲٫ سبب ایجاد علاقه در امر یادگیری شاگردان میشوند و توجه آنان را به موضوع آموزشی معطوف میسازند.
۳٫ پایه های لازم را برای یادگیری تدریجی و تکمیلی فراهم میسازند و آن را دائمی میکنند.
۴٫ تجارب واقعی و حقیقی را در اختیار شاگردان قرار میدهند و در نتیجه، موجب فعالیت بیشتر میشوند.
۵٫ پیوستگی افکار را در فرایند یادگیری فراهم میکنند.
۶٫ در توسعه و رشد معنا، در ذهن شاگردان مؤثرند و به گسترش دامنه لغات کمک میکنند.
۷٫ معنا و مفاهیم آموزشی را سریعتر و صریحتر منتقل میکنند.
۸٫ تجاربی را در اختیار شاگردان قرار میدهند که کسب آن ها از راههای دیگر چندان امکانپذیر نیست و در نتیجه، به تکامل و افزایش عمق و میزان یادگیری میانجامند. (شعبانی،۱۳۸۴، ۴۵، صص ۱۹۰-۱۸۹)
به عنوان مثال رسانه های دیداری و شنیداری با صرف هزینه کم و درهر زمان که معلم اراده میکرد، دنیای خارج را به درون کلاس درس میآوردند. معلمان با بهره گرفتن از این رسانه ها و با انتخاب آن چه باید ارائه گردد، میتوانستند مطمئن شوند که به هدفهای آموزشی موردنظر دست یافتهاند. در ضمن، آنان پیامهای خود را به گونهای مؤثر به دانشآموزانی که با زبان نوشتاری یا علایم تصویری آشنایی نداشتند، منتقل میکردند. به اعتقاد متخصصان، یادگیری میتواند از طریق تجارب غیرمستقیمی همچون تماشای تصویر و فیلم بهتر انجام گیرد.
برونر با تأکید بر نقش رسانه ها، یادگیری را به سه دسته: یادگیری از طریق فعال بودن (تجربه مستقیم)، یادگیری از طریق تصاویر (تجربه تصویری) و یادگیری از طریق علایم (تجربه انتزاعی) تقسیم کرده بود.